شوخی و خنده لازمه حیات ایمانی
یکى از زمینههاى شادکامى، خنده و شوخى است. مزاح و شوخى، فشار روانى انسان را مىکاهد و فضاى روان را صفا و نشاط مىبخشد. کسانى که گرفته و عبوساند، روحى خسته و آزرده خواهند داشت. با کمى شوخطبعى و خنده مىتوان نشاط و شادکامى را براى انسان به ارمغان آورد.
امام على علیهالسلام در این باره مىفرماید:
لابَأسَ بِالمُفاکهَةِ یروحُ بِهَا الإِنسانُ عَن نَفسِهِ ویَخرُجُ عَن حَدِّ العَبوسِ. (1) ؛ شوخى کردن ، اشکالى ندارد؛ انسان به وسیله آن ، نفسش را آسوده مىسازد و از حدّ گرفتگى و عبوس بودن خارج مىشود.
به وسیله شوخى و خنده مىتوان بار غم و اندوه را کاست. این ، روشى است که در پارهاى موارد ، پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم از آن استفاده مىکردند
. امام کاظم علیهالسلام نقل مىکند که روزى فردى اعرابى ، خدمت پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم رسید و هدیهاى به ایشان داد. سپس گفت: «پول هدیه ما را بده!» . پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم با شنیدن این جمله ، شروع کرد به خندیدن. پس از آن ماجرا هرگاه آن حضرت ، اندوهگین مىشد، مىفرمود: «آن اعرابى چه کرد؟! اى کاش مىآمد» . (2)
با ورود اسلام به عنوان یک آیین زندگى به حجاز، برخى از اهل ایمان از امورى مثل خندیدن و مزاح کردن ، دورى مىنمودند و زندگى را فقط در نماز و روزه و مناجات خلاصه کرده بودند. پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم با این انحراف به مبارزه برخاسته و رعایت اعتدال را توصیه کردند
بنابراین یکى از راههاى کاهش اندوه، شوخى کردن و خندیدن است. وانگهى یادآورى خاطرات خندهآور نیز مفید و تأثیرگذار است. ایمان و شوخ طبعى ، منافاتى با یکدیگر ندارند. الگویى که دین از زندگى ارائه مىدهد، خالى از این قبیل امور نیست؛ بلکه برعکس، پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم یکى از ویژگىهاى اهل ایمان را شوخ طبعى آنان مىداند:
المُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ ، وَالمُنافِقُ قَطِبٌ غَضِبٌ . (3) ؛ با ورود اسلام به عنوان یک آیین زندگى به حجاز، برخى از اهل ایمان از امورى مثل خندیدن و مزاح کردن ، دورى مىنمودند و زندگى را فقط در نماز و روزه و مناجات خلاصه کرده بودند. پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم با این انحراف به مبارزه برخاسته و رعایت اعتدال را توصیه کردند و از آن جا که آنان خود را پیرو حضرت مىدانستند ، حضرت مىفرمود:
إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثلُکم اُمازِحُکم . (4) ؛ همانا من هم بشرى مثل شما هستم که با شما شوخى مىکنم.
و در خطاب دیگرى مىفرماید:
أما إنّى اُصَلّی وأنامُ ، وأصومُ واُفطِرُ ، وأضحَک وأبکی ، فَمَن رَغِبَ عَن مِنهاجی وسُنَّتی فَلَیسَ مِنّی .(5) ؛ اما من، هم نماز مىخوانم و هم مىخوابم، هم روزه مىگیرم و هم [در روز ]غذا مىخورم، هم مىخندم و هم گریه مىکنم. پس کسى که از راه و روش من ، روى گرداند، از من نیست.
روزى امام صادق علیهالسلام از یونس شیبانى پرسید: «وضع شوخطبعى در میان شما چگونه است؟». گفت: اندک است. حضرت فرمود:
فَلا تَفعَلوا ، فَإِنَّ المُداعَبَةَ مِن حُسنِ الخُلُقِ وإنَّک لَتُدخِلُ بِهَا السُّرورَ عَلى أخیک . (6)؛ اینگونه عمل نکنید ؛ چرا که شوخى کردن ، از خوش اخلاقى است و تو بدین وسیله ، برادر خود را شاد مىسازى.
در این کلام ، دو نکته زیبا وجود دارد : یکى اینکه شوخى کردن ، یکى از مؤلّفههاى حُسن خلقى است که دین بر آن تأکید دارد و دوم اینکه این کار، مایه سرور و شادمانى دیگران مىشود و بدین وسیله ، اندوه آنان کاهش مىیابد. جالب اینکه امام صادق علیهالسلام در ادامه سخن به همین نکته اشاره کرده ، مىفرماید:
ولَقَد کانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله وسلم یُداعِبُ الرَّجُلَ یُریدُ أن یَسُرَّهُ. (7) ؛ و همانا سیره پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم این بود که با کسى شوخى مىکرد تا او را مسرور سازد.
در کنار همه فضایل حضرت، یکى از سیرههاى ایشان این بود که افراد غمگین را به وسیله شوخى کردن، شاد مىساخت. امام على علیهالسلام در این باره مىفرماید:
کانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله وسلم لَیَسُّرُ الرَّجُلَ مِن أصحابِهِ إذا رَآهُ مَغموما بِالمُداعَبَةِ وکانَ یَقولُ : إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخوانِهِ .(8) ؛ سیره پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم این بود که وقتى یکى از اصحاب خود را غمگین مىدید، او را به وسیله شوخى کردن ، شاد مىکرد و مىفرمود: خداوند ، نفرت دارد از ترشرویى در چهره برادرش.
گذشته از این که خود انسان مىتواند با شوخطبعى بار فشارهاى روانى خود را کاهش دهد، دیگران نیز مىتوانند به وسیله شوخى کردن با او، بار غم و اندوه وى را بکاهند.
حدّ شوخى کردن
البته شوخى کردن، مرزهایى دارد که نباید از آن تجاوز کرد. یکى این است که از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخى نباید به باطل کشیده شود و یا آلوده به دروغ و... گردد. به پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم با تعجب عرض کردند: شما با ما شوخى مىکنید؟ حضرت فرمود: «ولى جز حق نمىگویم». (9)
شوخى با نامحرم ، زمینه را براى گناه فراهم مىسازد؛ از این رو باید از آن پرهیز کرد. اگر هزینه یک شوخى، ارتکاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد که انجام شود
در جایى حضرت تصریح مىکند که:
إنّی وإن داعَبتُکم فَلا أقولُ إلاّ حَقّا . (10) ؛ من اگر چه با شما شوخى مىکنم ، ولى جز حق نمىگویم.
مرز بعدى این است که شوخى نباید به دشنام ، آلوده باشد. امام باقر علیهالسلام مىفرماید:
إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِی الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ .(11) خداوند ـ عزوجل ـ کسى را که در جمع ، بدون دشنام دادن ، شوخى مىکند، دوست مىدارد.
مرز سوم اینکه شوخى نباید از راه تمسخر دیگران صورت گیرد. ممکن است برخى از راه برداشتن وسایل دیگران با آنان شوخى کنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده که اصحاب پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم اینگونه شوخى کردند و حضرت ، ناراحت شده ، آنان را از اینگونه شوخى نمودن برحذر داشتند.(12)
مرز چهارم ، شوخى با نامحرم است. شوخى با نامحرم ، زمینه را براى گناه فراهم مىسازد؛ از این رو باید از آن پرهیز کرد. اگر هزینه یک شوخى، ارتکاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد که انجام شود. ابو بصیر مىگوید : در کوفه به زنى قرآن مىآموختم . روزى با وى شوخى کردم . وقتى خدمت امام باقر علیهالسلام رسیدم ، مرا سرزنش کردند و فرمودند : «دیگر این کار را تکرار نکن». (13)
مرز پنجم ، کثرت شوخى و خنده است. هر چیزى و از جمله شوخى و خنده ، اگر از حدّ خود بگذرد، پیامدهاى ناگوارى خواهد داشت. قهقهه زدن و خندیدن زیاد ، موجب قساوت قلب و مردن دل مىگردد و هیبت و وقار انسان را مىبرد. (14)
پی نوشت ها
1 - شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحدید، ج20، ص339، ح886 .
2 - الکافى، ج2، ص663، ح1 ؛ سنن النبى، ص121.
3 - تحف العقول، ص49 ؛ بحار الأنوار، ج77، ص155.
4 - الجامع الصغیر، ج1، ص394، ح2579 ؛ کنز العمّال، ج3، ص648 .
5 - الکافى، ج2، ص85 ، ح1 ؛ سنن النّبى، ص114.
6 - الکافى، ج2، ص663، ح3 ؛ مکارم الأخلاق، ص21.
7 - همان .
8 - مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص321 ؛ کشف الریبه، ص82 ؛ سنن النّبى، ص128.
9 - سنن الترمذى، ج3، ص241، ح2058 ؛ تاریخ بغداد، ج3، ص117 ؛ تنبیه الخواطر، ج1، ص111 ؛ مکارم الأخلاق، ص21.
10 - الجامع الصغیر، ج1، ص402، ح2629 ؛ کنز العمّال، ج3، ص648 .
11 - الکافى، ج2، ص663، ح4 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج1، ص474، ح1372 ؛ المحاسن، ج1، ص293.
12 - ر. ک: سنن أبى داوود، ج2، ص4، ح301 ؛ الأدب المفرد، ص82 ، ح241 ؛ سنن الترمذى، ج4، ص462، ح2160 ؛ الترغیب والترهیب، ج3، ص484، ح1 و 2 و ص484، ح5.
13 - بحار الأنوار، ج46، ص247، ح35 ؛ وسائل الشیعة، ج20، ص198، ح25419.
14 - ر. ک: میزان الحکمة، ج7، ص3223 و ج11، ص5545.