ما منتظریم
مذهبی
 
 

سردار شهید حاج همت: «پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر كه آلوده‏اش شوم و خویش را فراموش و گم كنم. علی‏وار زیستن و علی‏وار شهید شدن و حسین‏وار زیستن و حسین‏وار شهید شدن را دوست دارم».
شهید غلام‌رضا جاوید: «بدانید كه هر كس از آفات و بلایای خانمان سوز گناه، رهایی یابد و در شطّ خون شنا كند، به ساحل نجات راه می‏یابد. شطّ خون در جبهه‏هاست و ساحل نجات؛ كربلا و در ورای خون رفتن». 
شهید رضا حسن زاده: «اگر من شهید شدم و جنازه‏ام به دست شما نیامد، بدانید در خاك كربلا گم شده‏ام و در پیش حسین(علیه السلام) هستم»
شهید حسین گلولانی مهاجران: «اگر روزی چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذارید، تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدی موعود(عج) تا بیاید و از یاران او باشم... می‏خواستم ضریح امام حسین(علیه السلام) و سقای باوفایش را در آغوش بفشارم و خاك تربتش را توتیای چشم بنمایم». 
شهید داود مدنی:«بله! اگر ما می‏توانستیم روزی چون علی(علیه السلام) بر نَفس خود فاتح گردیم و چون حسین(علیه السلام) تشنه لب در دشت كربلا، تیغ شهادت را با آغوش باز بپذیریم و شبی چون حضرت سجاد(علیه السلام) شب را با ناله‏های برخاسته از نهاد دل به درگاه خدا به صبح برسانیم و ...، آن وقت است كه می‏توان گفت: مرگ چون خوابی شیرین است، و اگر غیر از این باشد، مطمئناً دروغ است». 
شهید مسعود تفنگچی:«مگر می‏شود كسی عاشق خدا باشد، ولی در دفاع از دین خدا جان ندهد. مگر می‏شود كسی عاشق حسین‏(علیه السلام) باشد، اما برای آزادی و نجات كربلا جان ندهد؟!»
شهید رضا سید ارونقی: «از مصایب سالار شهیدان یاد كنید و برای امام حسین‏(علیه السلام) و خانواده‏اش گریه كنید؛ كه امام صادق‏(علیه السلام) می‏فرماید: هر كس بر امام حسین و واقعه كربلا گریه كند، بهشت بر او واجب می‏شود، و اگر چه نبودیم در كربلا تا او را یاری كنیم، به یاد آن روز زیارت عاشورا می‏خوانیم و گریه و ناله می‏كنیم». 
شهید عزّت‏الّله رحمانی: «امروز دو جبهه وجود دارد: یكی، حسینی و دیگری، یزیدی و من راه حسین‏(علیه السلام) را انتخاب كرده‏ام. شما هم از فرصت استفاده كنید و به جبهه حسین(علیه السلام) بپیوندید در هر كربلایی، امام حسین‏(علیه السلام) وجود دارد و حسین زمان ما امام خمینی است. ای حسین! ما هر اندازه‏ای كه مصیبت ببینیم، مشكلات ببینیم، به اندازه مصیبت تو نمی‏شود. یا ابا عبدالله! به یادمان می‏آید وقتی كه عزیزان رزمنده به عملیات می‏روند با یاحسین یاحسین به سوی دشمن حمله می‏برند و ]هنگامی‌كه[ در خون خود غوطه‏ور می‏شوند، حسین حسین می‏گویند. مصیبت تو را فراموش نمی‏كنیم».
شهید سید علی راشدی: «زمانی در میان مكتب‏های مختلف سرگردان بودم، اما قلبی در سینه داشتم سرشار از محبت به علی‏(علیه السلام) و خاندان او و عشقی داشتم به حسین‏(علیه السلام) و عاشورای او كه سفینه نجاتی بود برای نجاتم از میان افكار به هم ریخته» 
شهید حمید كریمی: «ای امام حسین! اگر چه در كربلا نبوده‏ام تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی»ات، جواب بدهم، ولی ببین كه به ندای حق طلبانه فرزندت خمینی، لبیك گفته و در كربلای خوزستان جان فشانی می‏كنم»
شهید محمد رستگاری:«اینك ما می‏گوییم حسین جان! اگر در فضای داغ و خونین، كسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیك نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین، دست مردانگی مشت كرده، به ندای غریبی و تنهایی‏ات لبیك می‏گوییم»
شهید زین العابدین عابدنیا :«ای حسین! اكنون شهیدان بر ما شاهدند و تو ای سید شهیدان! قافله سالار این كاروان هستی. راه عشق نما و به این كاروان متصل فرما! ای بزرگ آموزگار شهادت! و ای سوخته شعله‏های سركش عشق! به تو اقتدا كردم. تو شاهد باش كه هم چون یاران تو به یاری‏ات برخاستم و ندای با صلابت «هل من ناصر ینصرنی» تو را لبیك گفتم.»
شهید عبدالحسین رضایی: «ما وارثان خون حسین‏(علیه السلام) هستیم و ما را در مبارزه كردن با كفار، هیچ ترس و واهمه‏ای نیست».
شهید سیف‌اللّه روستازاده: «باید كلمه عشق را در صحنه عاشورا یافت. چگونگی پیوستن و برگشتن عاشق به حضور معشوق. عشقی كه دل را روانه باری تعالی كرده و فكر دنیوی را سلب می‏كند. حسین‏(علیه السلام)، این عاشق بزرگ و مظهر عشق، چگونگی این امر را به ما ره‌روان حق آموخته است.»
شهید محمد دوست محمدی:«حسین جان! ای معنی انسانیت در زمین و زمان! ای كه به ما درس دادی؛ درس خوب زیستن و خوب مردن. ای نور! ای روشنی! ای چراغ فروزان بر مناره تاریخ در همه عصرها و همه نسل‏ها! امت تو و شاگردان مكتب تو از نزدیك به تو لبیك می‏گویند. مگر نه این است كه تو با حركت كمالی خود، درس انسان بودن و انسان زیستن و انسان مُردن آموختی؟»
شهید محمد رضا پور قدیری: «برادران! بدانید كه زندگی و شهادت پرافتخار امام حسین‏(علیه السلام) سر مشقی بود برای تمام جهانیان و نیك اندیشان و ما می‏كوشیم تا حیات و مرگ خویش را بر اساس ایده آن حضرت قرار دهیم».
شهید سلیمان عبدی:«درود بر عاشقان زیارت كربلای تو یا حسین، كه عاشقانه در راه تو جان می‏سپارند و به عشق این‌كه بر خاك زیر پایت بوسه زنند، جان خود را برای زیارت تو و معبودشان هدیه می‏كنند».
شهید علی رضا زارع: «من رفتم به آن راهی كه برای رسیدن به آن، مشقّات زیادی كشیدم. من رفتم به آن راهی كه آرزویش را داشتم. من می‏روم كه دنباله‏رو خط سرخ ابا عبداللّه الحسین‏(علیه السلام) باشم»
شهید مجتبی طیرانی:«یا حسین! یا حسین! یا حسین! آن قدر فریاد «هل من ناصر ینصرنی»ات نافذ بود و آن‌چنان تنهایی‏ات در آن تفتیده دشت برهوت، دلمان را به آتش كشید كه اكنون در لبیك به تو ای وارث سولان! همه سختی‏ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم كشید».
شهید سعید زینال زاده: «خدایا! در روز رستاخیز، هر كس در پشت سر امام خویش محشور می‏گردد؛ خدایا! مرا به دنبال امام خمینی كبیر و به دنبال جدش حسین‏(علیه السلام) محشور فرما و از شفاعت پیامبر(ص) و حسین‏(علیه السلام) و امام خمینی بی‏نصیب مگردان».
شهید مهدی آقا عباسی: «ما از امام حسین‏(علیه السلام) بالاتر نیستیم كه هستی خود را در راه خدا و دین فدا كرد. ما باید پیروان حسین بن علی‏(علیه السلام) باشیم؛ او كه با خون خود اسلام را زنده كرد». 
شهید محمد رضا خانزادی:«ما در اسلام، روزی تاریخی‏تر از عاشورا نداریم، به خاطر این‌كه عاشورا سرمنشأ پیروزی‏های اسلام بود. ما كه در این زمان زندگی می‏كنیم، باید بدانیم كه عاشورا را باید از یادهایمان نبریم. آیا چگونه می‏شود از یاد برد روزی كه امام حسین(علیه السلام) و تمام یارانش به شهادت رسیدند.» 
شهید مسعود رستگار: «هر زمان خواستی گریه كنی، بر امام حسین‏(علیه السلام) و فرزندان و اصحابش گریه كن، كه این عزیزان خدا كه بهتر و باوفاتر از آنان خلق نشده، چگونه غریبانه تحت عنوان خارجی كشته شدند و بدن‏های پاكشان سه روز و دو شب بر روی زمین گرم كربلا ماند.» 
شهید علی اكبر آذری نظر: «اگر می‏خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود، هیچ گاه زبان به شكایت نگشایید و آن‌چه را كه از قدر و منزلت الهی شما می‏كاهد، بر زبان نیاورید. همیشه سعی كنید سخنان حسین بن علی‏(علیه السلام) را در نظر داشته و برای خود الگو قرار دهید.»
شهید حسین نافله‌زاده: «باید این را دانست كه من این راه حسینی، راه اللّه و شهید شدن را خودم آگاهانه و با بینش اسلامی انتخاب كرده‏ام و هیچ زور و اجباری در این راه نیست، بلكه یك انتخاب آگاهانه است كه شخص، خود، انتخاب می‏كند و من این راه را كه همان راه حسین‏(علیه السلام) و یارانش می‌باشد، خودم انتخاب كرده‏ام. می‏دانم سعادت دنیا و آخرت در همین راه است». 
شهید بهروز ابوحمزه: «به میدان آزمایشی می‏روی كه در یك طرف كفر است با تمام امكانات و در طرف دیگر، جوانان سلحشور و با ایمان كه برای حق مبارزه می‏كنند، برای هدفشان و مكتبشان. وقتی این چنین می‏اندیشی خود را در كنار همه آن‌ها و جزو یارانشان احساس می‏كنی، گویی در كنار اسلام فریاد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنصُرُنی»اش را پاسخ گفته‏ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد. چه زیبا و با شكوه است این گونه بودن، این گونه زیستن و این گونه مردن». 
شهید مهدی آقا عباسی: «ما از امام حسین(علیه السلام) بالاتر نیستیم كه هستی خود را در راه خدا و دین فدا كرد. ما باید پیروان حسین بن علی‏(علیه السلام)، باشیم؛ او كه با خون، اسلام را زنده كرد». 
شهید محمد مصطفی درخشان راد:  «لحظه وصل، لحظه شورانگیزی است، لحظه نشاط آوری است. آری! لحظه وصل، لحظه‏ای است كه دل و جان آدمی به نور حق، روشن و از دیدن جمال حق، جان می‏گیرد و چه لذتی بالاتر از این‌كه انسان دل و جانش به جلوه‏های حق روشن شود. برای من كمال افتخار است كه جان فدای این‌چنین راهی كنم. راهی كه حسین بن علی‏(علیه السلام)، امام عاشقان، فدای آن شده است».
شهید مجتبی زكریا پور: « [پدرم] اگر به زیارت رفتید، به امام حسین‏(علیه السلام) بگویید كه من هم جوانی داشتم و آرزویش این بود كه در زمان شما و در ركاب شما باشد، ولی امروز این سعادت را پیدا كرده و به یاری شما آمده». 
شهید سید مرتضی آوینی: «عقل می‏گوید: بمان و عشق می‏گوید: برو، و این هر دو، عقل و عشق را خداوند آفریده است، تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی كه می‏رود تصدیق خواهد كرد. آن‌جا دیگر میان عشق و عقل هیچ فاصله‏ای نیست... یاران! این قافله عشق است و این راه كه به سرزمین «طفّ» در كرانه «فرات» می‏رسد، راه تاریخ است و هر بامداد، این بانگ از آسمان می‏رسد كه الرَّحیل! الرَّحیل! از رحمت خدا به دور است هر كه این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد. این دعوت آسمانی، فیضانی است كه علی الدوام، زمینیان را به سوی آسمان می‏كشد. بدان كه سینه تو نیز آسمان لایتناهی است، با قلبی كه در آن چشمه خورشید می‏جوشد و گوش كن كه چه خوش ترنمی‌ دارد: «حسین حسین حسین حسین!»... یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن است كه گذرگاه است. گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده‏ای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند و مرگ نیز در این‌جا چنان با تو نزدیك است، كه در كربلا ... اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین‏(علیه السلام) كه از من و تو شایسته‏تر است. الرَّحیل! الرَّحیل! یاران شتاب كنید.
بسیجی عاشق كربلاست و كربلا را تو مپندار كه شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‏ها. نه! كربلا، حرم حق است و هیچ كس را جز یاران امام حسین‏(علیه السلام) راهی به سوی حقیقت نیست... ما سرگردان‏های مدار نفس را چه می‏رسد كه از ستارگان كهكشان حسین (علیه السلام) سخن بگوییم؟ ما را چه می‏رسد كه از ساكنان حریم قدس و شاهدان محفل قدس سخن بگوییم. 
حسین‏(علیه السلام)، سر سلسله شیداییان عشق است و شیدایی را كه به هر كسی نمی‏بخشند. شیدایی حق، پاداش از خود گذشتگی است. شهدا، كلیدداران كعبه شیدایی هستند و كعبه شیدایی، كربلاست... آن‌كه با پای اختیار، قدم در طریق كربلا نهاده است، می‏داند كه خون، حرم سیدالشهداست و این نه رازی است كه بر اغیار فاش شود.
اكنون امام در برابر تاریخ ایستاده است و به صفوف لشكریان دشمن كه هم‏چون سیل مواج شب تا افق گسترده است، می‏نگرد. به عمر سعد در حلقه «صنادید» كوفه چه باید گفت؟ وا اسفاه! كه كلام را از حقیقت جز اندكی نصیب نیست و از آن برتر، سیمرغِ بلند پرواز دل را بگو كه اسیر این قفس تنگ و بال‏های شكسته است».


ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 آذر 1390برچسب:, :: 10:53 :: توسط : علی منجزی

 کرامت علمی
مرحوم آیت اللّه‏ سیدعلی طباطبایی، از دانشمندان بزرگ شیعه، هنگام نوشتن کتاب ریاض المسائل برای نگارش احکام قبله با مشکل روبه‏رو شد؛ زیرا با علم هیئت و نجوم آشنایی نداشت. ایشان از یک استاد علم هیئت خواست برخی از مسائل آن علم را که با مبحث قبله ارتباط داشت به او بیاموزد. آن شخص نیز بدون در نظر گرفتن شأن و احترام آن عالم بزرگ، همراه با غرور و منّت درخواست ایشان را پذیرفت. آن عالم شریف از برخورد متکبّرانه وی دلگیر شد و شب را تا صبح در حرم امام حسین علیه‏السلام به عبادت و راز و نیاز گذراند و از خدا خواست تا به برکت وجود حضرت سیدالشهدا مطالب ضروری علم هیئت را به او افاضه کند. چنین نیز شد و ایشان بدون آنکه علم هیئت را نزد کسی بیاموزد، مباحث قبله را بدون مشکل نوشت.

الهام مرثیه

محدّث بزرگ مرحوم میرزا حسین نوری رحمت ‏الله علیه، نویسنده کتاب شریف مُستدرَک الوسائل می‏گوید که مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای من نقل کرد: در اوایل تحصیل علوم دینی به کتاب‏های مواعظ و مصائب اهل بیت علیهم‏السلام تسلط کافی نداشتم. به همین دلیل، در ماه رمضان بر روی منبر از کتاب تفسیر صافی و در ایام محرم از یک کتاب مرثیه، استفاده می‏کردم و از روی آن می‏خواندم. شبی با خود گفتم: «تا کی من باید از روی کتاب بخوانم». در همان لحظات به خواب رفتم. در عالم رؤیا به خیمه امام حسین علیه‏السلام وارد شدم و به آن حضرت سلام کردم. حضرت مرا نزدیک خود نشاند و به حبیب بن مظاهر فرمود: «این مهمان ماست». ما که آب نداریم از او پذیرایی کنیم. غذایی آماده ساز ونزد میهمانمان بیاور». حبیب غذایی نزد من گذاشت. از آن چند لقمه‏ای خوردم و از خواب بیدار شدم. در آن هنگام قدرت سخنوری و اشاره به مصیبت‏های امام حسین علیه‏السلام را بیش از گذشته در خود احساس می‏کردم و حس کردم این امور به من الهام شده است.

طول عمر در سایه توسل

آیت اللّه‏ حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم می‏گوید: هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که شخصی به من گفت: «کارهایت را انجام بده، سه روز دیگر خواهی مرد» پس از بیدار شدن گفتم، البته خواب است. شاید تعبیر نداشته باشد. روز سه‏شنبه و چهارشنبه به درس مشغول بودم و خواب از خاطرم رفت. روز پنج‏شنبه به باغ مرحوم سیدجواد رفتیم. آنجا لرز شدیدی مرا گرفت. هر چه روانداز بود روی من انداختند، ولی من در میان آتش تب می‏سوختم. گفتم: «زودتر مرا به منزل برسانید». به یاد خواب سه شب پیش افتادم و نشانه‏های مرگ را در خود دیدم. ناگهان دو نفر بر من آشکار شدند و دو طرفم نشستند و گفتند: «اَجَل این مرد رسیده است، مشغول قبض روح او شویم». در این هنگام، با توجه عمیق قلبی به امام حسین علیه‏السلام متوسل شدم و گفتم: «ای حسین عزیز! دستم خالی است. زاد و توشه‏ای برای آخرت تهیه نکرده‏ام». ناگهان شخصی نزد آن دو آمد و گفت: «سیدالشهدا فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرد و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که مرگش را به تأخیر اندازد».

شفای چشم با تربت امام حسین(علیه السلام)

آیت اللّه‏ العظمی بروجردی، از مراجع بزرگ تا پایان عمر (88 سالگی)، چشمانش خوب می‏دید و به عینک نیاز نداشت. آن بزرگوار روزی راز این امر را چنین بیان فرمودند: «من در بروجرد چشم درد سختی داشتم که از معالجه آن نتیجه‏ای نگرفتم. همه پزشکان بروجرد از مداوای آن مأیوس شده بودند. روز عاشورا، دستجات سینه‏زنی، طبق معمول به منزل ما می‏آمدند. من در حالی که هیئت عزادار را می‏نگریستم و اشک می‏ریختم و از ناحیه درد چشم نیز ناراحت بودم، گویا به دلم الهام شد که کمی از گِلی را که عزاداران به مناسبت عاشورای حسینی به سر و صورت مالیده‏اند، بردارم و به چشم بمالم. در همان لحظه‏ای که این کار را کردم احساس آرامش نمودم و به طور کلی درد چشمم، رفع شد و دیگر به عینک محتاج نشدم. بعدها در چشم خود نور و جلایی یافتم که خطوط بسیار ریز را نیز می‏دیدم».

اشک خالص

عشق به ساحت مقدس حسینی، در میان دانشمندان دینی جلوه بیشتری دارد. آنان توانسته‏اند عقل را با عشق سازگار سازند. آیت اللّه‏ العظمی گلپایگانی، از مراجع بزرگ تقلید، که ولادت وی در سایه توسل پدرش به آستان اهل بیت صورت گرفت، همواره برای امامان معصوم مجالس سوگواری برپا می‏کرد. حاج آقا باقر گلپایگانی می‏گوید: «یکی از روزهای دهه اول محرم بود که یکی از خطیبان بر روی منبر مصیبت می‏خواند و اشک از چشمان آیت اللّه‏ گلپایگانی جاری بود. پس از پایان جلسه، خواستم قطره چشمی را که در ساعت مقرر باید در چشم ایشان می‏چکاندم، بریزم. ولی فرمودند: گرچه من به طهارت همه داروها قائل هستم، اما نمی‏خواهم اشک چشمانم با چیز دیگری مخلوط شود».

راز آن پارچه سبز

فرزند فیلسوف بزرگ معاصر، علامه محمد تقی جعفری رحمت ‏الله علیهمی‏گوید: «پدرم سه ساعت پیش از رحلت، با اشاره از من چیزی درخواست می‏کرد، ولی من متوجه درخواست او نمی‏شدم. سرانجام پس از حدود 2 ساعت، منظور پدر را فهمیدم. ایشان پلاکی داشت که نام خدا و امامان روی آن حک شده بود و دور آن پارچه سبزی پیچیده شده بود. این پارچه را یکی از دوستانش از کربلا آورده بود. منظور پدر همان پارچه سبز بود. من به سرعت به محلی که آن پارچه سبز بود رفتم. زمان رفت و برگشت من یک ساعت به طول انجامید. همین که وارد بیمارستان شدم، پرستار خبر رحلت پدر را داد. پارچه سفید روی استاد را کنار زدم و در حالی که به شدت متأثر بودم و می‏گریستم و خود را به خاطر دیر رسیدن سرزنش می‏کردم، پارچه سبز را روی صورت استاد گذاشتم. دیدم ایشان چشم‏هایش را باز کرد و لبخند زد و سپس آنها را بست».

راه کمال از منظر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه)

توسل به حضرت ابا عبداللّه‏ الحسین علیه‏السلام یکی از راه‏های سلوک معنوی است و حضرت به آرزومندان راه خدا عنایتی خاص دارد. فیلسوف بزرگ و مفسر قرآن، علامه طباطبایی، یکی از راه‏های پیشرفت در مسیر سلوک به سوی خدا را توسل به امام حسین علیه‏السلام می‏دانند. یکی از شاگردان علامه می‏گوید: «شنیدم وقتی که علامه در عتبات عالیات بودند، به توسل و اشک بر امام حسین علیه‏السلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقی خود به نقل از اساتیدشان می‏فرمودند: هیچ کس به هیچ مرتبه‏ای از معنویت نرسید و گشایش و فتح‏بابی [از ابواب معارف] نکرد، مگر در حرم مطهر امام حسین علیه‏السلام یا در توسل به آن حضرت».

شفاعت کتیبه‏

آستان مقدس امام حسین علیه‏السلام و محفل سوگواری آن حضرت، تنها مکانی است که همه، بدون توجه به رتبه و شخصیت، سر خضوع فرود می‏آورند و اشک می‏ریزند. عالمان و دانشمندان، چون به مقام آن حضرت آشنایی عمیق‏تری دارند، بیشتر فروتنی می‏کنند. آورده‏اند، با اینکه حضور مفسر بزرگ علامه طباطبایی در هر مجلسی به آن عظمت می‏بخشید، ولی ایشان در سوگواری برای سالار شهیدان، امام حسین علیه‏السلام همچون مردم عادی شرکت می‏کرد و عقیده‏اش به اندازه‏ای بود که می‏گفت: «این کتیبه‏های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده‏اند، ما را شفاعت می‏کنند».

موفقیت، مرهون محبت و اشک

توسل به امام حسین علیه‏السلام و شرکت در مجالس عزاداری، مایه پیشرفت علمی و کسب موفقیت‏های عالی است. یکی از شاگردان علامه طباطبایی می‏گوید: «علامه طباطبایی در بیشتر مجالس روضه و مرثیه‏های روز جمعه شرکت می‏کرد و گاه چنان از شنیدن مصایب کربلا و امامان منقلب می‏شد که زار زار می‏گریست و تمام بدنش می‏لرزید. بی‏گمان بسیاری از موفقیت‏های او مولود همین خصلت بود. دلباختگی و شیفتگی وی به خاندان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تا حدی بود که وقتی مجالس مصیبت برپا می‏شد، کتاب و تحقیق و علم را به کناری می‏نهاد».
می‏گویند: «علامه طباطبایی در هیچ روزی از ایام سال، درس و بحث خود را تعطیل نمی‏کرد مگر در روز عاشورا که کارهای علمی خود را ترک می‏کرد». ایشان در ایام محرم و صفر به خواندن زیارت عاشورا اهتمام داشتند و بر آن تأکید می‏کردند.

پیاده تا کربلا

مهم‏ترین ویژگی علامه امینی، نویسنده توانای کتاب گران‏سنگ الغدیر را باید عشق و محبت کامل وی به خاندان عصمت و طهارت دانست؛ چنان‏که هنوز صدای گریه‏ها و توسل ایشان در حرم امیرالمؤمنین، طنین‏انداز است. او به امامان معصوم بسیار متوسل می‏شد و هیچ‏گاه زیارت عتبات عالیات را ترک نمی‏کرد. هنگام ورود به حرم امامان علیهم‏السلام با صدای بلند می‏گریست؛ به گونه‏ای که گریه‏ها و ناله‏هایش در رثای اهل بیت، همگان را دگرگون می‏کرد. می‏گویند: «در ایام عاشورا و فاطمیه حالش متغیر می‏شد و با صدای بلند می‏گریست. زیارت کربلا را در شب‏های جمعه ترک نمی‏کرد. گاه مسافت 78 کیلومتری نجف ـ کربلا را به همراه دوستانش در مدت سه روز یا بیش‏تر با پای پیاده می‏پیمود و در طول راه، مردم روستاهای اطراف را ارشاد می‏کرد».

خونی با رنگ خدایی

انس و الفت با تربت شهید کربلا، احیاگر حماسه‏های عاشوراست. علامه امینی می‏گوید: «آیا بهتر نیست، محل سجود از خاک و تربتی باشد که در آن، چشمه‏های خونی جوشیده است که رنگ خدایی داشته است؟ تربتی آمیخته با خون کسی که خداوند، او را پاک قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شمرده؛ خاکی که با خون سرور جوانان بهشت و ودیعه محبوب پیامبر و خدا عجین گشته است».


ارسال شده در تاریخ : جمعه 11 آذر 1390برچسب:, :: 10:51 :: توسط : علی منجزی

 زیارت عاشورا، پاداش بزرگ
صالح پسر عُقْبه، از یاران امام پنجم علیه‏السلام به نقل از پدرش می‏گوید: امام باقر علیه‏السلام فرمود: «کسی که در روز عاشورا، از نزدیک امام حسین علیه‏السلام را با چشم گریان زیارت کند، خداوند پاداش بزرگی به او می‏دهد». عُقبه به حضرت عرض کرد: «جانم به قربانت! اگر کسی امکان حضور در کربلا و حرم مطهّر آن حضرت را در روز عاشورا نداشته باشد و بخواهد از راه دور او را زیارت کند، تکلیف او چیست؟» حضرت فرمود: «پیش از ظهر در جای بلندی بایست و پس از اشاره به سوی مرقد آن حضرت بر او سلام کن و بر ستمگران و قاتلان او لعن و نفرین کن. سپس دو رکعت نماز زیارت بخوان و هر چه می‏توانی بر مصیبت امام گریه کن. خاندانت را نیز بر این عمل ترغیب کن». آن‏گاه در پایان افزودند: «من ضمانت می‏کنم هر کسی این کار را انجام دهد، خداوند پاداش یاد شده را به او بدهد».

زیارت پیامبران

فردی به نام عَلْقَمه می‏گوید: به امام باقر علیه‏السلام عرض کردم: «اگر قصد زیارت امام حسین علیه‏السلام را از دور یا نزدیک داشتم، چگونه زیارت کنم؟» حضرت فرمودند: «مانند کسی که سلام می‏دهد، به سوی آن حضرت روی کن و با توجه و حضور قلب به آن سوی نگاه کن و پس از گفتن اللّه‏ اکبر این‏گونه بخوان: السلام علیک یا ابا عبداللّه‏... (و متن زیارت عاشورا را به وی می‏آموزد) و پس از آن دو رکعت نماز بگزار». آن‏گاه فرمودند: «فرشتگان نیز آن حضرت را این‏گونه زیارت می‏کنند و پاداش چنین زائری بسیار بزرگ است. خداوند درجات او را بالا می‏برد و نام او را در زمره همراهان امام حسین علیه‏السلام و شهیدان کربلا نگاشته، ثواب زیارت رسولان و پیامبران الهی را برای وی ثبت می‏کند».

وعده خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

صفوان از یاران امام ششم می‏گوید: امام صادق علیه‏السلام با اشاره به سوی قبر امام حسین علیه‏السلام ، این زیارت ـ زیارت عاشورا ـ را خواند و پس از آن دو رکعت نماز گزارد. آن‏گاه فرمود: «هرگاه حاجت و گرفتاری‏ای داشتی، در هر جا که هستی، این زیارت و دعای پس از آن را بخوان و از خدا حاجتت را بخواه. بی‏تردید خدا و پیامبر به وعده خویش عمل می‏کنند و نیازمندی تو را برمی‏آورند».

زیارت عاشورا، حدیث قدسی

محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی می‏گوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارت‏ها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمی‏آید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیّه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی‏نظیر است».

مداومت بر زیارت عاشورا

آیت اللّه‏ شبیری زنجانی، از مراجع تقلید می‏گوید: «یکی از چشم‏های فرزند آقای حاج سید محمد بجنوردی بر اثر عارضه‏ای نابینا شده بود و به نظر پزشکان ـ حتی پزشکان خارج از کشور ـ به علت رشد آن عارضه، چشم دیگرش نیز نابینا می‏شد. ولی آن شخص شفا یافت. یکی از بستگان وی، سیدالشهداء را در عالم رؤیا دید که به وی فرمود: «ما به جهت اینکه او به زیارت عاشورا مداومت داشت، سلامتی چشم دیگرش را از خدا گرفتیم».

تنها زیارت عاشورا

یکی از بزرگان حوزه می‏فرماید: امام جماعت مسجد محمدیّه قم، جناب حجة‏الاسلام والمسلمین سیدحسین برقعی به من گفتند: «پس از سانحه‏ای که برای من روی داد، به فراموشی شگفت‏آوری دچار شدم؛ به گونه‏ای که تمامی اعضای خانواده و فرزندان خویش را می‏دیدم، ولی هیچ کدام از آنها را نمی‏شناختم. تنها چیزی را که فراموش نکرده بودم، زیارت عاشورا بود که آن را از حفظ می‏خواندم».

ادای دِین

عالم متقی، مرحوم آیت اللّه‏ نجفی قوچانی (نویسنده کتاب سیاحت غرب)، در زندگی‏نامه خود می‏نویسد: «پدرم بسیار مقروض بود و بدهی‏اش پیوسته بیشتر می‏شد. من بنا گذاشتم که چهل روز زیارت عاشورا بخوانم. بدین ترتیب، هر روز دو ساعت پیش از ظهر خواندن دعا را آغاز می‏کردم و هنوز ظهر نشده بود که زیارت تمام می‏شد. پس از چهل روز، نامه‏ای از پدرم دریافت کردم که خبر مسرت‏بخش ادای دِین خودش را برای من نگاشته بود. از آن پس، دل قوی داشتم و هر حاجت مهمی که برایم پیش می‏آمد، به آستان مقدس حسینی علیه‏السلام روی می‏آوردم و با قرائت چهل بار زیارت عاشورا نیازم برآورده می‏شد».

آخرین ذکر، زیارت عاشورا

مرجع بزرگ، آیت اللّه‏ العظمی بهجت درباره زیارت عاشورا می‏گوید: «مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است... در سندها آمده است که زیارت عاشورا از حدیث‏های قُدسی است. برای همین، با وجود فراوانی کارهای علمی موجود نزد علما و اساتیدمان، آنان همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند. مرحوم آیت اللّه‏ شیخ محمدحسین اصفهانی از خداوند متعالی می‏خواست کلمات پایانی عمرش، زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوی باری تعالی بشتابد. خداوند نیز دعای وی را اجابت کرد و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلی شتافت و قرین رحمت گردید».

همیشه با زیارت عاشورا

صاحبان بصیرت، همیشه به خواندن زیارت عاشورا توجه داشتند و آن را به دیگران نیز سفارش می‏کردند. مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که حالات معنوی او مشهور خاص و عام است، در توسل به اهل بیت علیه‏السلام به زیارت عاشورا تأکید فراوانی داشت و می‏فرمود: «در عالم معنا به من توصیه کرده‏اند که زیارت عاشورا بخوان». وی به دیگران نیز سفارش می‏کرد: «تا زنده‏اید زیارت عاشورا را از دست ندهید».


ارسال شده در تاریخ : جمعه 10 آذر 1390برچسب:, :: 10:47 :: توسط : علی منجزی

 « رجعت» را که عبارت است از «بازگشت گروهی از مؤمنان خالص» و «طاغیان و کفار بسیار شرور» بعد از ظهور حضرت مهدی(ع) و «در آستانه رستاخیز»1 باید از جمله اموری دانست که اعتقاد بدان خاصه پیروان مکتب تشیع است. و از جانب امامان بزرگوار شیعه(ع)، تأکیدات فراوانی بر اعتقاد بدان وارد گردیده است؛ تا بدانجا که در حدیثی از امام جعفر صادق(ع)، عدم ایمان به آن، همسنگ و هموزن انکار ایشان قرار داده شده و کسانی را که بدین موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دایره «امامت و ولایت» معرفی فرموده‏اند:
از ما نیست کسی که ایمان به رجعت نداشته باشد...2.
باید دانست؛ امر رجعت اگر چه در ابتدا برای ما آدمیان ـ که محصور در حصار مادیات هستیم ـ شگفت‏آور و عجیب به نظر می‏رسد، و به همین دلیل گاهی در این امر شک و تردید می‏کنیم و حتی زمانی هم پا را فراتر نهاده و به انکار آن می‏پردازیم!! ولی اگر عقل معاداندیش را که با حجابهای هوی و هوس پوشیده نشده باشد به کار گیریم و در این امر کمی اندیشه کنیم؛ خواهیم دید که بنا به چندین و چند دلیل عقلانی، وقوع‏رجعت، جای هیچ‏گونه استبعاد و شگفتی ندارد و نیز اگر در آیات قرآن کریم، غور و بررسی کنیم؛ بدین نکته پی می‏بریم که در این کتاب آسمانی، دهها آیه وجود دارد که هر یک به نوعی اثبات کننده موضوع رجعت می‏باشند و نه تنها آیات قرآن کریم که احادیث و روایات بسیاری را در کتب معتبر حدیثی می‏توان مشاهده کرد که بروقوع رجعت تأکید دارند.
و اما همانطور که از تعریف رجعت که در صدر این نوشتار ذکر شد، برمی‏آید، رجعت یعنی اعتقاد به بازگشت «مؤمنان خالص» و «کفار و ظالمان خالص»، آنان‏که در طول حیات دنیوی خود جزو رهبران و سردمداران ایمان و کفر محسوب می‏شده‏اند، و بدین ترتیب در می‏یابیم که امر رجعت تنها شامل عده‏ای از انسانها می‏شود و نه همه آنها! همانطور که در حدیثی از امام جعفر صادق(ع)، می‏خوانیم که فرمود:
رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد؛ تنها گروهی بازگشت می‏کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.3
و مطابق این حدیث شریف از جمله کسانی که در هنگامه رجعت به این عالم برمی‏گردند کسانی هستند که در ایمان، خالص و ناب بوده‏اند و به تعبیر رساتر، امام مؤمنان و مولای صالحان و مقتدای پرهیزگاران گردیده‏اند، که یکی از آنها سالار شهیدان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللّه‏الحسین(ع) است، که در برخی از آیات قرآن کریم و نیز تعداد کثیری از روایات و احادیث به رجعت آن حضرت تصریح گردیده است و آن را امری حتمی‏الوقوع دانسته‏اند، که ذیلاً به دو نمونه از آیات قرآن کریم و تعدادی از روایات اسلامی که در خصوص رجعت آن حضرت وارد شده است اشاره می‏نماییم:

1. رجعت امام حسین(ع) در قرآن کریم:

همانطور که قبلاً گفتیم در قرآن کریم درباره مسئله رجعت و نیز رجعت حسین بن علی(ع)، آیات فراوانی وجود دارد تا بدانجا که گفته‏اند: «در قرآن 18 آیه صریح در باب رجعت هست»4 و از جمله این آیات، آیات ششم و هفتم از سوره مبارکه نازعات می‏باشد:
یوم ترجف الراجفة تتبعها الرادفة.
در آن روز که زلزله‏های وحشتناک همه چیز را به لرزه درمی‏آورند و به دنبال آن حادثه دومین رخ می‏دهد.
این دو آیه شریفه اشاراتی دارند به حوادثی که قبل از وقوع قیامت و رستاخیز روی می‏دهند که از جمله آنها زلزله‏ای وحشتناک است که همه چیز را درهم ریخته و نظام جهان را دگرگون می‏سازد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) در تأویل این آیه شریفه فرموده‏اند:
لرزاننده حسین بن علی(ع) و حادثه دومین، علی بن ابی‏طالب(ع) است. نخستین فردی که (در رجعت) قبر او شکافته شده (و از آن بیرون می‏آید) و خاک را از سر می‏زداید، حسین بن علی(ع) است.5
و نیز در این زمینه باید به آیه 6 از سوره مبارکه اسراء اشاره کرد، که خداوند عزیز در این آیه می‏فرماید:
ثمّ رددنالکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا.
آنگاه شما را روبه‏روی آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهیم و به مال و فرزندان نیرومند، مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را بسیار گردانیم.
این آیه شریفه نیز طبق روایتی که از امام جعفر صادق(ع) وارد گردیده، به موضوع رجعت امام حسین(ع) اشاره دارد؛ چرا که آن حضرت فرمود:
اول کسی که به دنیا برمی‏گردد؛ حضرت امام حسین(ع) و اصحاب او و یزید و اصحاب او خواهند بود. پس همه ایشان را بکشد مثل آنکه ایشان کشته‏اند چنانچه حق تعالی فرموده است: «ثم رددنا لکم...»6
و باز در روایت دیگری امام صادق(ع)، در تأویل همین آیه فرماید:
«... ثم رددنا لکم الکره علیهم» اشاره است به خروج امام حسین(ع)، با هفتاد نفر از اصحابش... و به مردم گویند که این حسین است که بیرون آمده است تا مؤمنان شک در او نکنند و بدانند که دجال و شیطان نیست و حضرت قائم در آن وقت در میان ایشان باشد...7.
با توجه به دو آیه یاد شده این نکته به دست می‏آید که امر رجعت و نیز رجعت امام حسین(ع)، از نظر این کتاب آسمانی امری شدنی خواهد بود و به همین دلیل جای شگفتی در آن وجود ندارد.

2. رجعت امام حسین(ع) در روایات

درباره امر رجعت و حوادث پیرامون آن، روایات و احادیث فراوانی در کتب روائی و حدیثی مضبوط است. تا جایی که شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ من‏الهجعه بالبرهان علی الرجعه، 600 حدیث در این زمینه روایت کرده است.8 ولی از آنجا که بحث ما پیرامون رجعت امام سوم(ع) است، فقط به برخی از روایاتی که در آنها به رجعت آن حضرت تصریح گردیده می‏پردازیم.
روایت اول: قطب راوندی و دیگران از جابر ازامام محمد باقر(ع)، روایت کرده است که حضرت امام حسین(ع) در صحرای کربلا، پیش از شهادت فرمودند:
... اول کسی که زمین شکافته می‏شود و از زمین بیرون می‏آید من خواهم بود و بیرون آمدن من موافق می‏افتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین و قیام قائم ما...9.
این روایت که علامه مجلسی آن را در حق‏الیقین آورده است بر این نکته تصریح می‏فرماید که اولین رجعت کننده در هنگامه رجعت، امام حسین(ع) است و در این مورد، احادیث فراوانی نقل گردیده که نمونه‏ای از آن را قبلاً و در شرح آیات سوره مبارکه نازعات نیز ذکر کردیم.
روایت دوم: ... عیاشی از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که:
اول کسی که به دنیا برمی‏گردد حضرت امام حسین(ع) است و اصحاب او و یزید و اصحاب او، پس همه ایشان را بکشد مثل آن که ایشان را کشته‏اند.10
در این روایت علاوه بر آنچه قبلاً بدان اشاره نمودیم یعنی اولویت امام حسین(ع) در رجعت، به رجعت اصحاب آن حضرت و نیز مخالفان و دشمنان ایشان هم اشاره گردیده و همانطور که ملاحظه می‏شود تصریح گردیده که در واقعه رجعت، گوئی صحنه حماسه آفرین عاشورا بار دیگر تکرار گردیده و مجددا مقاتله‏ای بین آن حضرت و سپاه یزید درمی‏گیرد که سرانجام و عاقبت آن، پیروزی و غلبه سپاه امام(ع) بر سپاه کفر است و در واقع انتقام فجایع حادثه عاشورا از یزیدیان گرفته می‏شود. و البته این انتقام‏گیری از ظالمان و ستمگران، تنها منحصر به واقعه عاشورا نبوده، بلکه مطابق روایتی که از امام کاظم(ع) وارد شده، در هنگامه رجعت بسیاری از مؤمنان از دشمنان خود، طلب حقوق پایمال شده خویش را می‏نمایند و علاوه بر آن از عده‏ای از دشمنان خود، انتقام می‏گیرند:
... ارواح مؤمنان با ارواح دشمنان ایشان به سوی بدنها برمی‏گردند تا حق خود را از ایشان استیفاء کنند. هر که ایشان را عذاب و شکنجه کرده باشد انتقام از او بکشند و...11
روایت سوم : از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت گردیده است که:
اول کسی که در رجعت برخواهد گشت حضرت امام حسین(ع) خواهد بود و آن مقدار پادشاهی خواهد کرد که از پیری، موهای ابروهای او بر روی دیده‏اش آویخته شود.12
مطابق این روایت و روایات مشابه دیگر، در هنگامه رجعت برای برخی از ائمه(ع) دورانی است که در طی آن در پهنه گیتی به حکمرانی پرداخته و حکومت می‏نمایند، که از جمله آنها امام حسین(ع) است که دوران حاکمیت آن حضرت بسیار طولانی خواهد بود.
باید دانست که از این روایت استفاده می‏شود که فاصله بین قیام حضرت صاحب(ع) و رجعت تا وقوع رستاخیز و برپا شدن قیامت، فاصله‏ای طولانی خواهد بود که در این فاصله همانطور که گفتیم عده‏ای از اولیای الهی حکومت می‏کنند و دنیا، روزگاری سرشار از صلح و صفا را به خود خواهد دید. دورانی که نشانی از ظلم و ستم وجود ندارد و «نیکان به دیدن دولت ائمه(ع) خوشحال شده و دیده‏های ایشان روشن می‏گردد...»13.
از آنچه گفتیم نتیجه گرفته می‏شود که: اولاً امر رجعت، امری حتمی الوقوع است و ثانیا این امر منحصر به برخی از صلحا و اشقیا می‏شود و نه همه آنها، که از آن جمله‏اند، امام حسین(ع) که نخستین مراجعت کننده به دنیا است و پس از انتقام‏گیری از پدیدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گیتی، مدت بسیاری را به اداره امور عالم و حاکمیت بر جهان بشریت می‏پردازند.

پی نوشت : 

1 .تفسیر نمونه ج15، ص555.
2 .علامه مجلسی، حق‏الیقین، ج2، ص2.
3 .تفسیر نمونه، ج15، ص560.
4 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص481.
5 .عباس عزیزی، فضائل و سیره امام حسین(ع) در کلام بزرگان، ص69.
6 .حق‏الیقین ج2، ص12.
7 .همان، ج2، ص16.
8 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص482.
9 .علامه مجلسی، حق‏الیقین، ج2، ص7.
10 .همان، صص11و12.
11 .همان، ص7.
12.همان.
13.همان، ص10.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 9 آذر 1390برچسب:, :: 10:45 :: توسط : علی منجزی

 قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف‏های بنیادی و اساسی در جامعه اسلامی داشت. این انحراف‏ها زائیده انحراف حکومت‏اسلامی از مسیر اصلی خود از سقیفه به بعد بود. که پس از شهادت‏علی(ع)کلا به دست‏سلسله سفیانی و حزب ضد اسلامی اموی افتاد. به‏گواهی اسناد تاریخی، سران این حزب هیچ اعتقادی به اسلام و اصول‏آن نداشتند (1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را،جلوه‏ای از پیروزی تیره بنی‏هاشم بر تیره بنی‏امیه، در جریان‏کشمکش قبیلگی در درون طایفه بزرگ قریش می‏دانستند (2). و با یک‏حرکت‏خزنده، به تدریج در پوشش اسلام به مناصب کلیدی دست‏یافتند(3)و سرانجام از سال چهلم هجری، حکومت اسلامی و سرنوشت ومقدرات امت اسلامی به دست این حزب افتاد و پس از بیست‏سال حکومت‏معاویه، و به دنبال مرگ وی، پسرش یزید به قدرت رسید که اوج‏انحراف بنیادی، و جلوه‏ای آشکار از ظهور «جاهلیت نو» در پوشش‏ظاهری اسلام بود (4).امام حسین(ع)نمی‏توانست در برابر چنین‏فاجعه‏ای سکوت کند و احساس وظیفه می‏کرد که در برابر این وضع،اعتراض و مخالفت کند. سخنان، نامه‏ها و سایر اسنادی که از امام‏حسین(ع) به دست ما رسیده، به روشنی گویای این مطلب است. این‏اسناد بیانگر آن است که از نظر امام، پیشوا و رهبر مسلمانان‏شرائط و ویژگی‏هایی دارد که امویان فاقد آنها بودند و اساس‏انحراف‏ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه برمسند خلافت اسلامی و جایگاه والای پیامبر زده بودند و حاکمیت وزمامداری آنها، آثار و نتائج‏بسیار تلخ و ویرانگری به دنبال‏آورده بود.
چند نمونه از تاکیدهای امام در این باره یادآوری می‏شود:

ویژگی‏های پیشوای مسلمانان

1 - در نخستین روزهایی که امام حسین(ع)در مدینه، برای بیعت جهت‏یزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد بیعت‏با یزیدرا مطرح کرد، فرمود: اینک که مسلمانان به فرمانروایی مانندیزید گرفتار شده‏اند، باید فاتحه اسلام را خواند (5).
2 - امام ضمن پاسخ نامه‏های کوفیان، نوشت:
... امام و پیشوای مسلمانان کسی است که به کتاب خدا عمل‏نموده راه قسط و عدل را در پیش گیرد و از حق پیروی کرده باتمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد (6).
3 - امام حسین(ع)هنگام عزیمت‏به سوی عراق در منزلی بنام‏«بیضه‏» خطاب به «حر» خطبه‏ای ایراد کرد و طی آن انگیزه قیام‏خود را چنین شرح داد:
«مردم! پیامبر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانی با حکومت‏ستمگری‏مواجه گردد که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان الهی را درهم‏می‏شکند، با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده در میان‏بندگان خدا راه گناه و معصیت و تجاوزگری و دشمنی در پیش‏می‏گیرد، ولی او در مقابل چنین حکومتی، با عمل و یا با گفتاراظهار مخالفت نکند، برخداوند است که آن فرد(ساکت)را به کیفرهمان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنی‏امیه)اطاعت‏خدا را ترک و پیروی ازشیطان را بر خود فرض نموده‏اند، فساد را ترویج و حدود الهی راتعطیل نموده فی را(که مخصوص به خاندان پیامبر است)به خوداختصاص داده‏اند و من به هدایت و رهبری جامعه مسلمانان و قیام‏بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده‏اند، ازدیگران شایسته‏ترم ...» (7).
حاکمیت‏بنی‏امیه که امام در این سخنان به گوشه‏هایی از آثارسوء آن اشاره نموده، در شوون مختلف جامعه اسلامی اثر گذاشته وفساد و آلودگی و گمراهی را گسترده و عمومی ساخته بود. امام‏حسین(ع)در موارد متعددی انگشت روی این عواقب سوء گذاشته و به‏مردم هشدار داده است که به چند نمونه آن اشاره می‏شود:

محو سنتها و رواج بدعتها

آن حضرت پس از ورود به مکه، نامه‏ای به سران قبائل بصره‏فرستاد و طی آن چنین نوشت:
«...اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می‏فرستم، شمارا به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‏کنم، زیرا در شرائطی قرارگرفته‏ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعتها زنده شده‏است، اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت‏خواهم‏کرد...» (8).

دیگر به حق عمل نمی‏شود

حسین بن علی(ع)در راه عراق در منزلی به نام «ذی حسم‏» درمیان یاران خود به‏پا خاست و خطبه‏ای بدین شرح ایراد نمود:
پیشامدها همین است که می‏بینید، جدا اوضاع زمان دگرگون شده‏زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت‏بر بسته است واز فضیلتها جز اندکی مانند قطرات ته‏مانده ظرف آب باقی نمانده‏است. مردم در زندگی پست و ذلتباری به سر می‏برند و صحنه زندگی،همچون چراگاهی سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشواری تبدیل‏شده است.
آیا نمی‏بینید که دیگر به حق عمل نمی‏شود، و از باطل خودداری‏نمی‏شود؟! در چنین وضعی جا دارد که شخص با ایمان(از جان خودگذشته)مشتاق دیدار پروردگار باشد. در چنین محیط ذلتبار وآلوده‏ای، مرگ را جز سعادت; و زندگی با ستمگران را جز رنج وآزردگی و ملال نمی‏دانم...» (9).

مسخ هویت دینی مردم

حاکمیت زمامداران اموی و اجرای سیاست‏های ضد اسلامی توسط آنان،هویت دینی مردم را مسخ کرده ارزشهای معنوی را در جامعه از بین‏برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل «ذی حسم‏» فرمود:
«...مردم بندگان دنیایند، دین به صورت ظاهری و در حد حرف وسخن در زبانشان مطرح می‏شود، تا زمانی که معاش و زندگی مادیشان‏رونق دارد، در اطراف دین گرد می‏آیند، اما زمانی که با بلا وگرفتاری آزمایش شوند، دینداران در اقلیت هستند.

پیام جاوید قیام امام حسین(علیه السلام)

پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست، بلکه‏این پیام پیامی جاوید و ابدی است و فراتر از محدوده زمان ومکان است، هرجا و در هر جامعه‏ای که به حق عمل نشود، و از باطل‏خودداری نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابود شود، هرجا که احکام‏خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران با زور و ستمگری‏با مردم رفتار کنند، در هر جامعه‏ای که ویژگی‏های جاهلیت راداشته باشد آن جامعه، جامعه‏ای یزیدی بوده، و مبارزه و مخالفت‏با مفاسد و آلودگی‏ها و آمران و عاملان آنها، کاری حسینی خواهدبود.

پی نوشت ها:

1 - سیدعلیخان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 243، ابن ابی الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج‏8، ص 257 - مسعودی، مروج الذهب، ج‏3، ص‏454 ضمن شرح حال مامون عباسی.
2 - ابن ابی الحدید، همان کتاب، ج‏9، ص 53(خطبه 139)و نیز ج‏2،ص 44 - 45 - ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب(در حاشیه‏الاصابه)ج‏4، ص 87.
3- این حرکت از اواخر خلافت‏خلیفه دوم آغاز گردید که معاویه ازطرف وی به حکمرانی شام منصوب شد و مدت پنج‏سال در این سمت‏باقی‏بود و در تمام مدت خلافت عثمان نیز(12 سال)در این منصب ابقاگردید و از همان سالها رویای خلافت آینده خود را می‏دید وپایه‏های آن را می‏ریخت و در اواخر خلافت عثمان، در واقع وی درمدینه خلیفه تشریفاتی بود و تصمیم گیرنده اصلی، حاکم مقتدر شام‏بود.
4 - نگاه کنید به: امام حسین(ع)و جاهلیت نو، جواد سلیمانی،قم، انتشارات یمین.
5 - سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 11.
6 - طبری، تاریخ الامم والملوک، ج‏6، ص 196 - شیخ مفید،الارشاد، ص 204.
7 - طبری، همان کتاب، ص 229 - ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،ج‏4، ص 48.
8 - طبری، همان کتاب، ص 200.
9 - حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص 245 - طبری، همان‏کتاب، ص 239.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 8 آذر 1390برچسب:, :: 10:36 :: توسط : علی منجزی

 امامان شیعه علیهم السلام برای اینکه نهضت‏خونین کربلا و محرم و عاشورا برای همیشه زنده و جاوید بماند، سعی و تلاش فراوانی نمودند و دراین راستا از پنج‏شیوه استفاده کردند:

1- یادآوری مصائب امام حسین علیه السلام و یاران فداکارش در مناسبت‏های مختلف، بخصوص در ایام محرم و عاشورا.
عن ابی عمارة المنشد قال: «ما ذکر الحسین بن علی عند ابی عبدالله علیه السلام فی یوم قط فرئی ابو عبدالله علیه السلام متبسما فی ذلک الیوم الی اللیل‏» (1) ابوعماره منشد می‏گوید: هر گاه در حضور امام صادق علیه السلام نام حسین علیه السلام برده می‏شد، آن روز تا شام خنده بر لبان آن حضرت دیده نمی‏شد.
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام می‏فرماید:
«کان ابی اذا دخل شهر المحرم لایری ضاحکا و کانت الکابة (2) تغلب علیه حتی یمضی منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه و یقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین علیه السلام » (3) وقتی ماه محرم می‏رسید پدرم را کسی خندان نمی‏دید و غم و اندوه بر او چیره می‏گشت تا روز عاشورا فرا می‏رسید و روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و روز گریه او بود و می‏فرمود: این همان روزی است که حسین علیه السلام کشته شد.
زمانی که منصور دوانیقی دستور داد در منزل حضرت صادق علیه السلام را آتش بزنند، آن حضرت در منزل بودند و آتش را خاموش کردند و زنان و دختران وحشت‏زده از آتش‏سوزی را دلداری دادند:
«فلما کان الغد دخل علیه بعض شیعته یسالونه فوجدوه حزینا باکیا، فقالوا: ممن هذا التاثر و البکاء؟ امن الجراة علیکم اهل البیت و لیس منهم باول مرة فقال الامام علیه السلام : لا ولکن لما اخذت النار ما فی الدهلیز نظرت الی نسائی و بناتی یتراکضن فی صحن الدار من حجرة الی حجرة و من مکان الی مکان هذا و انا معهن فی الدار فتذکرت فرار عیال جدی الحسین علیه السلام یوم عاشوراء من خیمة الی خیمة و من خباء الی خباء و المنادی ینادی: احرقوا بیوت الظالمین‏» (4) فردای آن روز دسته‏ای از شیعیان خدمت آن حضرت رسیدند تا از حالش جویا شوند، دیدند آن حضرت اندوهناک و گریان است پرسیدند: این همه اندوه و گریه از چیست؟ آیا از گستاخی و بی‏حرمتی آنان نسبت به شما - اهل بیت - این همه ناراحتید و حال آن که این اولین بار نیست که چنین می‏کنند.
امام علیه السلام فرمود: نه، بلکه اندوه و گریه من از این جهت است که وقتی آتش، آستانه خانه را فرا گرفت، زنان و دخترانم را دیدم که از این اطاق به آن اطاق و از این‏جا به آن‏جا پناه می‏بردند در حالی که من پیش آنان حضور داشتم و تنها نبودند. از این صحنه به یاد فرار خانواده جدم حسین علیه السلام در روز عاشورا افتادم که از خیمه‏ای به خیمه دیگر و از پناهگاهی به پناهگاه دیگر فرار می‏کردند و دشمن فریاد می‏زد: خیمه ستم‏کاران را به آتش بکشید!
در مورد حضرت علی بن الحسین علیه السلام آمده است که روزی ابوحمزه ثمالی بر حضرت وارد شد و حضرت را در حال گریه دید; عرض کرد:
«سیدی! ما هذا البکاء و الجزع؟ الم یقتل عمک حمزة؟ الم یقتل جدک علی علیه السلام بالسیف ان‏القتل لکم عادة و کرامتکم من الله الشهادة‏».
«فقال له الامام علیه السلام : شکر الله سعیک یا ابا حمزة کما ذکرت القتل لنا عادة و کرامتنا من الله الشهادة و لکن یا اباحمزة هل سمعت اذناک ام رات عیناک ان امراة منا سبیت و هتکت قبل یوم عاشورا؟ و الله یا ابا حمزة ما نظرت الی عماتی و اخواتی الا و ذکرت فرارهن فی البیداء من خیمة الی خیمة و من خباء الی خباء و المنادی ینادی احرقوا بیوت الظالمین‏» (5)
مولای من، این همه گریه و بی‏تابی برای چیست؟ آیا عموی شما حمزه کشته نشد؟ آیا جد شما - علی علیه السلام - با شمشیر کشته نشد؟ کشته شدن، عادت شما خانواده است و شهادت عطیه‏ای الهی از آن شما است.
امام علیه السلام فرمود: ای ابوحمزه خداوند به تو جزای خیر دهد چنان‏که گفتی کشته شدن برای ما عادت است و خداوند نیز به ما شهادت را ارزانی داشته است ولی ای ابوحمزه آیا هرگز شنیده‏ای یا دیده‏ای که تا قبل از عاشورا زنی از خانواده ما به اسارت رفته باشد و هتک حرمت‏شده باشد؟ به خدا سوگند ای ابوحمزه هر وقت به عمه‏ها و خواهرانم نگاه می‏کنم به یاد فرار آن‏ها در بیابان می‏افتم که ازخیمه‏ای به خیمه‏ای و از پناهگاهی به پناهگاهی فرار می‏کردند و دشمن فریاد می‏زد: خیمه ستم‏کاران را به آتش بکشید!
حضرت صادق علیه السلام به داود رقی فرمود:
«انی ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسین‏» (6) من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر این‏که به یاد حسین علیه السلام افتادم.
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کرب و بلاء و اورثناءالکرب و البلاء الی یوم الانقضاء» (7) حادثه عاشورا اشک ما را روان ساخت و خون از چشم ما جاری کرد و عزیز ما را در سرزمین غم و اندوه، خوار ساخت و تا روز قیامت برای ما غم و غصه به میراث گذاشت.
و همچنین حضرت رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود:
«ان المحرم هو الشهر الذی کان اهل الجاهلیة فیما مضی یحرمون فیه الظلم و القتال لحرمة فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبیها لقد قتلوا فی هذا الشهر ذریته و سبوا نساءه‏» (8) محرم ماهی است که اهل جاهلیت در گذشته، تجاوز و جنگ را در آن حرام می‏دانستند و آن را محترم می‏شمردند ولی این امت، حرمت ماه خود را و حرمت ماه پیامبر خود را نگاه نداشتند. در این ماه فرزندان او را کشتند و خانواده او را به اسارت بردند.
2- امامان شیعه بر مصائب امام حسین علیه السلام و اهل بیت گرامی‏اش گریه می‏کردند و با توجه به شرایط سیاسی زمان، مجالس عزاداری تشکیل می‏دادند و شیعیان را به عزاداری و گریه بر مصائب سالار شهیدان ترغیب و تشویق می‏کردند.
علقمه بن محمد حضرمی نقل می‏کند که حضرت باقر علیه السلام بر امام حسین علیه السلام گریه می‏کرد:
«ثم لیندب الحسین علیه السلام و یبکیه و یامر من فی داره ممن لا یتقیه بالبکاء علیه و یقیم فی داره المصیبة باظهار الجزع علیه و لیعز بعضهم بعضا بمصابهم بالحسین علیه السلام » (9) سپس به گریه و زاری بر حسین علیه السلام می‏پرداخت و دستور می‏داد به افرادی که در خانه بودند و از آنان تقیه نمی‏کرد، بر حسین علیه السلام گریه کنند; آن حضرت در خانه خود مجلس عزا برپا می‏داشت و به یکدیگر مصیبت‏حسین علیه السلام را تسلیت می‏گفتند.
«عن عبدالله بن غالب قال: دخلت علی ابی عبدالله علیه السلام فانشدته مرثیة الحسین بن علی علیهما السلام فلما انتهیت الی هذا الموضع:
لبلیة تسقوا حسینا بمسقاة الثری غیر التراب
صاحت باکیة من وراء الستر: «یا ابتاه‏» (10) عبدالله بن غالب گوید:
بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و برای او مرثیه حسین بن علی علیهما السلام را خواندم وقتی به این جمله رسیدم که: «چه مصیبتی که حسین را در کنار آب از خاک سیراب کردند»، از پشت پرده زنی فریاد زد: «یا ابتاه‏». (11)
«عن هارون المکفوف قال: دخلت علی ابی عبدالله علیه السلام فقال لی: «انشدنی‏». فانشدته; فقال: «لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره‏» فانشدته:
امرر علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیة
قال: فلما بکی امسکت انا فقال مر; فمررت، قال: ثم قال: «زدنی‏» قال: فانشدته:
یا مریم قومی واندبی مولاک و علی‏الحسین فاسعدی ببکاک
قال: فبکی و تهایج النساء. قال: فلما ان سکتن قال لی: «یا ابا هارون! من انشد فی الحسین فابکی عشرة فله الجنة .
هارون مکفوف گوید: وارد بر امام صادق علیه السلام شدم فرمود:برایم بخوان، برایش خواندم. آن حضرت فرمود: نه، آن‏چنان که در کنار قبرش مرثیه می‏خوانید بخوان و من خواندم:
از کنار نعش حسین گذر کن و به آن استخوان‏های پاک بگو وقتی آن حضرت به گریه افتاد سکوت کردم ولی فرمود: ادامه بده، ادامه دادم. فرمود: باز هم بخوان تا به این‏جا رسیدم که:
ای مریم برخیز و بر مولای خود ندبه کن و با گریه ات بر حسین رستگار شو امام علیه السلام گریه کرد و زن‏ها شیون سر دادند. وقتی آرام شدند، حضرت فرمود: ای ابوهارون هر کس مرثیه حسین علیه السلام بخواند و ده نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است.
3- تشویق شعرا و دانشمندان به سرودن شعر و خواندن آن در خصوص نهضت‏حسین بن علی علیهما السلام و مصائب دردناک کربلا و بیان ارزش و ثواب این کار بزرگ.
حضرت صادق علیه السلام به ابی عماره شاعر فرمود:
«یا ابا عمارة! من انشد فی الحسین بن علی علیهما السلام شعرا فابکی خمسین، فله الجنة و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فابکی ثلاثین، فله الجنة‏» (12) ای ابوهارون! هر کس در رثای حسین قصیده‏ای بخواند و پنجاه نفر را بگریاند پاداش او بهشت است و هر کس در رثای حسین علیه السلام ، قصیده‏ای بخواند و سی نفر را بگریاند پاداش او بهشت است.
امام صادق علیه السلام به ابی هارون مکفوف فرمود:
«یا ابا هارون! من انشد فی‏الحسین شعرا فبکی و ابکی عشرة کتب لهم الجنة‏» (13) ای ابوهارون! هر کس در رثای حسین قصیده‏ای بخواند و بگرید و ده نفر را بگریاند، پاداش آنان بهشت است.
حضرت امام صادق علیه السلام به صالح بن عقبه فرمود:
«من انشد فی الحسین علیه السلام بیتا من شعر فبکی و ابکی عشرة فله و لهم الجنة‏» (14) هر کس در رثای حسین علیه السلام یک بیت از قصیده‏ای بخواند و بگرید و ده نفر را بگریاند پاداش آنان بهشت است.
داستان آمدن دعبل بن علی خزاعی شاعر معروف عرب را در ایام محرم به محضر علی‏بن موسی‏الرضا علیه السلام و دعوت امام از وی برای سرودن مرثیه جدش حضرت حسین بن علی علیهما السلام را می‏توان در جلد 45، صفحه 257 کتاب بحارالانوار مطالعه نمود.
ائمه معصومین علیهم السلام : از شاعرانی همچون کمیت، دعبل، سید حمیری و... که در آن جو خفقان، مصائب حسین علیه السلام را به شعر در آوردند، تقدیر نموده‏اند.
4- ائمه طاهرین علیهم السلام : علاوه بر اینکه خودشان به زیارت حضرت حسین بن علی علیهما السلام و شهدای کربلا می‏رفتند شیعیان را هم برای رفتن به زیارت آن حضرت در هر شرایطی ترغیب و تشویق می‏نمودند و اجر و ثواب فراوان این زیارت را برای شیعیان تبیین می‏کردند.
روایات مربوط به زیارت امام حسین علیه السلام و اصحاب و یاران فداکار آن حضرت در جلد 101 بحارالانوار، ج 10 وسائل‏الشیعه از صفحه 318 تا صفحه 408، کتاب کامل‏الزیارات از صفحه 131 تا صفحه 222 و در کتاب ثواب الاعمال مرحوم صدوق از صفحه 308 تا 338 آمده است.
روایات زیارت چند دسته هستند که در این مورد به چند روایت اشاره می‏شود و بقیه روایات را از منابع ارائه شده می‏توان استخراج کرد:

دسته اول: زیارت، فرض و واجب است

حضرت صادق علیه السلام به ام سعید احمسیه فرمود:
«یا ام سعید زوریه فان زیارة قبر الحسین علیه السلام واجبة علی الرجال و النساء» (15) او را زیارت کن که زیارت قبر حسین علیه السلام بر زن و مرد واجب است.
حضرت صادق علیه السلام به معاویة بن وهب فرمود:
«یا معاویة لاتدع زیارة قبر الحسین لخوف‏» (16) ای معاویه، زیارت قبر حسین را به خاطر هیچ ترسی، ترک مکن.
و همچنین آن حضرت به محمد بن مسلم فرمود:
«هل تاتی قبر الحسین علیه السلام ؟ قلت; نعم، علی خوف و وجل، فقال: ما کان من هذا اشد فالثواب فیه علی قدر الخوف‏» (17) آیا به مزار حسین می‏روی؟ گفتم: آری، ولی با ترس و وحشت. فرمود: هر چه سخت‏تر و ترسناکتر باشد پاداشش بیشتر است.

دسته دوم: زیارت به همراه معرفت

«عن ابی الصامت قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام و هو یقول: من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر» (18) ابوصامت گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که: هر کس به زیارت قبر حسین علیه السلام بیاید و به حق او شناخت داشته باشد، گناهان گذشته و آینده او بخشیده می‏شود.

دسته سوم: فوائد زیارت

«عن ابی مسکان عن ابی عبدالله قال: «من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر» (19) ابومسکان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: هر کس به مزار حسین علیه السلام برود و به حق او آشنا باشد گناهان گذشته و آینده او بخشیده می‏شود.

دسته چهارم: اهمیت زیارت آن حضرت

«عن ابی الحسن الرضا علیهما السلام قال: من زار قبر ابی عبدالله بشط الفرات کان کمن زارالله فوق عرشه‏» امام رضا علیه السلام فرموده است: هر کس قبر امام حسین علیه السلام را در کنار شط فرات، زیارت کند همانند کسی است که خدا را در عرش خود، زیارت کرده باشد.

دسته پنجم: عقوبت ترک زیارت آن بزرگوار

«عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام قال: من لم یات قبر الحسین علیه السلام من شیعتنا کان منتقص الایمان، منتقص الدین و ان دخل الجنة کان دون المؤمنین فی الجنة‏» (20) محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده است: از شیعیان ما هر کس قبر حسین علیه السلام را زیارت نکند، ایمانش ناقص و دینش ناقص است و اگر اهل بهشت باشد مقامی پایین‏تر از دیگر مؤمنان خواهد داشت.
عن سیف بن عمیرة عن رجل عن ابی عبدالله قال: «من لم یات قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا بشیعة.» (21) سیف بن عمیره از شخصی روایت می‏کند که امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که تا آخر عمر به زیارت حسین علیه السلام نرود و تصور کند شیعه ما است، چنین شخصی شیعه ما نیست.
عن هارون بن خارجة عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «سالته عمن ترک الزیارة زیارة قبر الحسین بن علی من غیر علة قال: «هذا رجل من اهل النار» (22) هارون بن خارجه گوید: از امام صادق علیه السلام درباره کسی که زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام را بدون عذر ترک گوید، پرسیدم. فرمود: چنین شخصی اهل دوزخ است.
فلسفه اصرار ائمه : بر زیارت حضرت سیدالشهدا این بود که چون دشمنان اسلام; یعنی، بنی‏امیه، بنی مروان و بنی‏عباس با تمام قدرت تلاش می‏کردند کربلا و عاشورا و قیام حسین را نابود کرده و نگذارند اثری از قبر امام باقی بماند; لذا ائمه معصومین : بر این امر عنایت ویژه‏ای مبذول می‏فرمودند; چرا که فرهنگ عاشورا و تاریخ کربلا و حرم حسین، همیشه برای حاکمان ستمگر زمان، خطرساز بوده و هست.
در جلد 45 بحارالانوار، صفحه 390 بابی تحت عنوان «جور الخلفاء علی قبره الشریف‏»
تجاوز خلفا بر قبر شریف آن حضرت آمده است که می‏توان به آن مراجعه کرد.
شخصی به نام دیزج می‏گوید:
«بعثنی المتوکل الی کربلاء لتغییر قبر الحسین‏». «المتوکل یامر بحرث قبر الحسین علیه السلام مدة عشرین سنة‏» متوکل مرا به کربلا فرستاد تا آثار قبر حسین را از میان بردارم. متوکل در مدت بیست‏سال دستور می‏داد قبر حسین علیه السلام را شخم بزنند.
بنی‏امیه و بنی‏عباس، هر دو در این مورد حساسیت داشتند و در آن مشترک بودند.
5- ائمه : خودشان در نمازها از تربت امام حسین علیه السلام استفاده می‏کردند و شیعیان را به استفاده از آن توصیه می‏نمودند. در حالات امام سجاد علیه السلام آمده است:
«فکان اذا حضرته الصلاة صبه علی سجادته و سجد علیه‏» (23) هرگاه وقت نماز می‏رسید آن (تربت کربلا) را روی سجاده‏اش می‏ریخت و بر آن سجده می‏کرد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
«و من کانت معه سبحة من طین قبر الحسین کتب مسبحا و ان لم یسبح بها» (24) هر کس همراهش تسبیحی از تربت قبر حسین علیه السلام باشد، از تسبیح‏گویان محسوب می‏شود گرچه با آن تسبیح نگوید.
«عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تاخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و اولیائنا» (25) موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: از تربت من هرگز برای تبرک بر ندارید زیرا همه تربت‏ها جزتربت جدم حسین بن علی علیهما السلام حرام است‏خداوند - عزوجل - آن را برای شیعیان و دوستداران ما شفا قرار داده است.
بقیه روایات را می‏توان در جلد 101 بحارالانوار از صفحه 118 تا 140; و از صفحه 140 کتاب ثواب الاعمال و جلد 10 وسائل الشیعه صفحه 408 مطالعه کرد.
اولین کسی که بر تربت امام حسین علیه السلام سجده کرد حضرت علی بن الحسین علیهما السلام بود که پس از دفن پدر، مقداری از خاک قبر را برداشته و بر آن سجده کرد و با آن خاک تسبیح درست کرد. برخی بیماران مدینه با همین تربت‏شفا یافتند. (26)
ائمه طاهرین علیهم السلام : با این پنج‏شیوه، در طول تاریخ که حکومت به دست مخالفان شیعه بود نگذاشتند نهضت‏خونین کربلا فراموش شود و امروز این رسالت بزرگ به عهده شیعیان میباشد که شیوه‏ها را شناخته و دنبال کنند; چون با زنده ماندن قیام امام حسین علیه السلام و راه او، اسلام و تشیع زنده و جاوید می‏ماند.

پیروزی یا شکست

امسال با آغاز ماه محرم‏الحرام، 1360 سال از شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یاران باوفایش می‏گذرد; پیوسته در طول این تاریخ این سئوال مطرح بوده و هست که آیا حسین بن علی علیهما السلام در این قیام و مبارزه پیروز شد یا شکست‏خورد؟

واژه پیروزی در لغت

واژه فوز و فاز به معنای پیروزی آمده است. در کتاب مفردات راغب ذکر شده است:
«الفوز الظفر بالخیر» (27) پیروزی، دست‏یافتن به خوبی است.
و حضرت علی علیه السلام هنگامی که ضربت به فرق مبارکش اصابت کرد، فرمود:
«فزت و رب الکعبة‏» یعنی، به خدای کعبه سوگند که پیروز شدم.
«ان الله اشتری من المؤمنین... و ذلک هو الفوز العظیم‏» (28) خداوند از مؤمنان خریده است... و این است رستگاری بزرگ.
در زیارت اول ماه رجب آمده است:
«فزتم و الله فوزا عظیما» به خدا سوگند به رستگاری بزرگ، دست‏یافتید.
خطاب به شهدای کربلا آمده است:
«اشهد انکم الشهداء و السعداء و انکم الفائزون‏» (29) شهادت می‏دهم که به راستی شما شهید و سعید هستید و به راستی شما رستگار هستید.

پیروزی مردان خدا در قرآن

«کتب الله لاغلبن انا و رسلی‏» (30) خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز می‏شویم.
لام و نون تاکید ثقلیه، نشانه قطعی و حتمی بودن پیروزی خداوند و رسولانش است.
«فان حزب الله هم الغالبون‏» (31) حزب خدا پیروز است.
در همه جبهه‏ها حزب الله پیروز است.
«و ان جندنا لهم الغالبون‏» (32) و لشکر ما پیروز است.
پیروزی در فرهنگ اسلام مفهوم پیروزی در فرهنگ اسلام با پیروزی در فرهنگ‏های دیگر متفاوت است:
1- شهادت، اسارت و صدمه دیدن در راه انجام وظیفه، پیروزی است;
«و من یقاتل فی سبیل‏الله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما» (33) و آن‏کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
«قال الحسین علیه السلام : اما والله انی لارجو ان یکون خیرا ما اراد له ربنا قتلنا او ظفرنا» (34) به خدا سوگند من امیدوارم آن‏چه خدا برای ما خواسته است‏سرانجام نیک داشته باشد، کشته شویم یا پیروز گردیم.
2- رسیدن به هدف حتی با شهادت، پیروزی است. هدف امام علیه السلام در قیام عاشورا، معرفی چهره کثیف یزید بود که در لباس جانشینی پیامبر 6 قصد نابودی اسلام و احیای جاهلیت را در سر داشت; که به آن رسید و علاوه بر این، امام علیه السلام مکتب خونین ضد استبداد و ستم را پایه‏گذاری کرد که تا قیامت موجب بقاء، عظمت و حفظ اسلام و فرهنگ تشیع گردید.
3- گاهی پیروزی دفعی و کوتاه مدت حاصل نمی‏شود; بلکه آثار آن در دراز مدت ظاهر می‏شود; چنانکه حضرت امام خمینی 1 در قیام 15 خرداد، پیروز نشد; لکن زمینه آگاهی و رشد جامعه را فراهم کرد که به پیروزی 22 بهمن سال 1357 منجر شد.
4- دشمنان در قیام کربلا به هیچ یک از اهداف خود نرسیدند. از جمله اهداف دشمنان اسلام، نابودی اسلام، احیای جاهلیت، سرکوب همه حرکتهای ضد استبداد، اعلام روز عاشورا به عنوان عید، فتح و پیروزی و به فراموشی سپردن خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

پیروزی و شکست در روایات

«قال علی علیه السلام : ما ظفر من ظفر الاثم به، الغالب بالشر مغلوب‏» (35)
مغلوبی که حق با او باشد، پیروز است. (36)
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لاتزال طائفة من امتی ظاهرین علی الحق لایضرهم من خذلهم حتی یاتی امرالله و هم کذلک‏» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: همواره دسته‏ای از امت من پشتیبان حق‏اند و دشمن گزندی به آنان نمی‏رساند تا امر خدا فرا رسد و باز هم ایشان پشتیبان حق‏اند.

پیروزی در سخنان سالار شهیدان

هنگامی که حضرت تصمیم گرفت که از مدینه حرکت کند، کاغذی خواست و روی آن خطاب به بنی‏هاشم نوشت:
«بسم‏الله‏الرحمن الرحیم من الحسین بن علی‏بن ابی‏طالب الی بنی‏هاشم اما فانه من لحق بی منکم استشهد و من تخلف لم یبلغ الفتح‏» (37) به نام خداوند بخشنده مهربان از حسین بن علی بن ابی‏طالب علیهم السلام : به بنی‏هاشم: آگاه باشید که هر کس با من بیاید شهید خواهد شد و هر کس نیاید به فتح و پیروزی دست نخواهد یافت.
«قال الحسین علیه السلام : لیس الموت فی سبیل العز الا حیاة خالدة و لیست الحیاة مع الذل الا الموت الذی لاحیاة معه‏» (38) حسین علیه السلام : مرگ در راه عزت، زندگی جاودان است و زندگی با ذلت مرگی است که حیات در آن راه ندارد.
«قال الحسین علیه السلام : و ان نغلب فغیر مغلبینا» (39) امام فرمودند: و اگر مغلوب شدیم، ما شکست ناپذیریم.

پیروزی در رجز علمدار کربلا

«لا ارهب الموت اذ الموت رقا» (40) از مرگ هراسی ندارم زیرا مرگ تکامل است.

پیروزی خون بر شمشیر

ابراهیم بن طلحه در مدینه از حضرت علی‏بن الحسین علیه السلام پرسید: چه کسی در این واقعه پیروز شد؟ فرمود: هنگام اذان معلوم می‏شود:
«اذا دخل وقت الصلاة فاذن و اقم تعرف من غلب‏» (41) وقتی هنگام نماز رسید اذان و اقامه بگو، آن‏گاه پیروز را خواهی شناخت.
سهل بن سعد نقل می‏کند: سر بریده حضرت ابوالفضل را بر بالای نیزه دیدم که خنده بر لب دارد (یعنی، بر مرگ خنده می‏زند). (42)
ره توشه راهیان نور ویژه محرم 1379/1421

پی نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 44، ص 280
2 - الکآبة: اندوه و غصه
3 - بحارالانوار، ج 44، ص 284، امالی صدوق، 288
4 - مجمع مصائب اهل البیت، الخطیب الهندوبی، ج 1، ص 24
5 - همان، ص 61
6 - امالی صدوق، ص 122
7 - بحارالانوار، ج 44، ص 284
8 - امالی صدوق، ص 112
9 - وسائل الشیعه، ج 10، ص 398
10 - بحارالانوار، ج 44، ص 286
11 - یعنی امام را سنگ باران کردند.
12 - بحارالانوار، ج 44، ص 282
13 - همان، ص 288
14 - همان، ص 289
15 - کامل الزیارات، ص 131، بحار الانوار، ج 101، ص 3، ح 9
16 - همان، ص 136 و 137
17 - همان، صفحات 149، 163، 165، 184
18 - همان، صفحات 149، 163، 165، 184
19 - همان، ص 211
20 - همان
21 - همان، ص 212
22 - وسائل الشیعه، ج 3، ص 608
23 - همان
24 - همان، ج 10، ص 410 تا 412
25 - زندگانی امام حسین، مرحوم حسین عمادزاده، ص 855
26 - مفردات راغب، ص 387
27 - توبه، 111
28 - مفاتیح‏الجنان، ص 440
29 - مجادله، 21
30 - مائده، 56
31 - صافات، 172
32 - نساء، 74
33 - موسوعة، ص 362
34 - قصار الحکم، حدیث 327
35 - موسوعة، ص 362
36 - مجموعه ورام، ص 7
37 - بحارالانوار، ج 44، ص 330
38 - ادب الحسین، ص 159
39 - کتاب بر شطی از حماسه و حضور، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 185
40 - بطال العلقمی، ص 309، رقا به معنای تکامل و ترقی است
41 - الامام زین‏العابدین، سیدعبدالرزاق مقرم، ص 370
42 - قهرمان علقمه، دکتر احمد بهشتی، ص 303


ارسال شده در تاریخ : جمعه 7 آذر 1390برچسب:, :: 10:30 :: توسط : علی منجزی

 چکیده

سنّت عزاداری امام حسین علیه‏السلام از سنّت‏های مهم و مؤثر شیعی است که در طول تاریخ دچار تحوّلاتی گردیده است. برای دست‏یابی به شیوه‏های اصیل و دور از خرافات و تحریفات این سنّت مهم، تأسّی به امامان معصوم شیعه علیهم‏السلام یکی از بهترین راه‏ها به شمار می‏آید. در این مقاله، تلاش شده است در حدّ مقدور، شیوه برگزاری سنّت عزاداری بر امام حسین علیه‏السلام توسط امامان شیعه علیهم‏السلام و اهدافی که آن بزرگواران از این کار دنبال می‏کردند، ترسیم گردد.

مقدّمه

بی‏تردید، یکی از سنّت‏های مهم شیعی، عزاداری برای شهادت امام حسین علیه‏السلام ، امام سوم شیعیان، است که در عاشورای 61 ه با وضعیتی دلخراش و بی‏سابقه همراه با عده‏ای از خویشان و اصحابش در کربلا به شهادت رسید.
قیام امام حسین علیه‏السلام چنان تأثیری در استمرار حرکت شیعه داشته که در این‏باره گفته شده است: «اِنَّ الاسلامَ عَلویٌ، و التّشیّعُ حسینی»؛(1) اسلام، علوی است و تشیّع، حسینی.

امام سجّاد علیه‏السلام در سوگ پدر

سوگواری و بزرگداشت شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش از همان آغاز و توسط فرزندش علی بن حسین علیه‏السلام ملقّب به «امام سجّاد» علیه‏السلام و خواهر گرامی‏اش حضرت زینب علیهاالسلام و دیگر همراهان آن حضرت، که شاهد ماجرا بودند، برپا شده است.
امام سجّاد علیه‏السلام با توجه به حاکمیت مطلق و قساوت امویان، که اوج بی‏رحمی خود را در حادثه کربلا نشان داده بودند، دوران امامت خود را در انزوای سیاسی به سر برد و از مناقشات سیاسی کناره‏گیری کرد. ایشان در جریان رویارویی عبداللّه بن زبیر با حکومت اموی دخالت نکرد و حتی در قیام مردم مدینه در واقعه «حرّه» بر ضد حکومت یزید، بی‏طرفی اختیار کرد و به تقاضای مروان بن حکم، عامل مدینه، پناهندگی همسر و خانواده‏اش را پذیرفت و آن‏ها را به همراه خانواده خود به «ینبع» (چشمه‏سرای نزدیک مدینه، سمت راست کوه رضوی) برد. این در حالی بود که مروان ابتدا این خواهش را از عبداللّه بن عمر کرد، ولی او نپذیرفت.(2)
علاوه بر فراهم نبودن شرایط برای قیام امام سجّاد علیه‏السلام علت مهم دیگر، عظمت واقعه کربلا و رسالت بزرگی بود که این امام برای رساندن پیام عاشورا و جلوگیری از به فراموشی سپردن آن بر دوش خود احساس می‏کرد. وی بهترین راه مبارزه با حکومت اموی را زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و افشای جنایات امویان در این واقعه می‏دانست.
امام سجّاد علیه‏السلام از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن خاطره عاشورا و یاد امام حسین علیه‏السلام و یارانش استفاده می‏کرد. نقل شده است که ایشان هنگام نوشیدن آب به شدت می‏گریست و وقتی با پرسش اطرافیان در این‏باره روبه‏رو می‏شد، پاسخ می‏داد: «چگونه گریه نکنم، در حالی که آبی را که پرندگان و جانوران وحشی از آن آزادانه استفاده می‏کردند، بر پدرم منع نمودند؟»(3)
از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که علی بن حسین علیه‏السلام پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام تا آخرین لحظات زندگی بر مصیبت پدرش گریه می‏کرد و هر گاه می‏خواست دست به سوی طعام ببرد و یا آب بنوشد گریه می‏کرد، تا جایی که یکی از غلامانش به او گفت: یابن رسول‏اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، چقدر گریه می‏کنید؟! می‏ترسم خود را هلاک کنید! حضرت در جواب فرمود: «همانا اندوه و غصّه‏ام را به خدا شکوه می‏کنم و می‏دانم از خدا آنچه را که شما نمی‏دانید.»(4)
در پاسخ یکی دیگر از کسانی که به گریه‏های شدید ایشان معترض بود، فرمود: «وای بر تو! یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که خدا یکی را از چشم پدر دور کرد. یعقوب در فراق یوسف به قدری گریه کرد که دو چشمش نابینا و سفید شد و کمرش از غصّه یوسف خمیده گشت، در حالی که فرزندش زنده و سالم بود. ولی من با دو چشمم دیدم که پدر و برادر و عموهایم و هفده تن از اهل بیت در کنارم کشته شدند، چگونه می‏توانم گریه نکنم؟»(5)
در برخی از روایات نقل شده است که پس از خواب عجیب و عبرت‏انگیزی که همسر یزید دید و برای شوهرش نقل کرد، یزید اسرای اهل بیت علیهم‏السلام را خواست و برای دل‏جویی و جلب رضایت آنان، آمادگی خود را برای برآوردن خواسته‏ای از آنان اعلام کرد. اهل بیت امام حسین علیه‏السلام گفتند: ما بیش از هر چیز دوست داریم بر حسین علیه‏السلام گریه و زاری کنیم. سپس یزید مقدّمات عزاداری را برای آن‏ها فراهم کرد و اسرای اهل بیت هفت روز بر آن حضرت ندبه و زاری کردند.(6)
نویسنده کتاب سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهم‏السلام ، در این باره چنین آورده است: هند، همسر یزید، می‏گوید: در عالم خواب دیدم دری از آسمان باز شده است و فرشتگان گروه گروه به سوی سر حسین علیه‏السلام فرود می‏آیند و می‏گویند: السلام علیک یا ابا عبداللّه، السلام علیک یابن رسول‏اللّه. در ادامه، او در عالم رؤیا شاهد بوسیدن سر امام حسین علیه‏السلام توسط پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و مناظر دیگری بود. هند می‏گوید: ناراحت و نگران از خواب بیدار شدم و ناگهان چشمم به نوری افتاد که از سر بریده امام حسین علیه‏السلام متصاعد بود. با مشاهده این صحنه، به جست‏وجوی یزید برخاستم و او را در اتاقی تاریک یافتم که محزون و غمگین می‏گفت: مرا چه به کار حسین؟ خواب خویش را برای او نقل کردم و او سرش را به زیر افکنده بود.
نویسنده با ذکر این رؤیا، یزید را پشیمان و نادم از جنایت خویش در کربلا دانسته است و این موضوع را عامل برخورد ملایم وی با اهل بیت علیهم‏السلام می‏داند،(7) در حالی که باید توجه داشت ترس یزید از خشم عمومی مردم و قیام بر ضد حکومت را باید عامل اصلی مدارا با اسرای اهل بیت علیهم‏السلام و سعی در جلب رضایت آنان دانست. کافی است مروری بر واقعه «حَرّه» و جنایات لشکریان یزید در مدینه، که دو سال پس از واقعه کربلا روی داد، داشته باشیم تا نادم و پشیمان بودن یزید از جنایاتش در کربلا را داستانی نادرست بدانیم.
دکتر شهیدی در این‏باره می‏نویسد: «مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اعزامی یزید به مدینه، سه روز شهر را به اختیار سپاهیان خونخوار شام نهاد تا هرچه خواهند بکنند و چه مردان دیندار و پارسا و شب‏زنده‏دار که کشته شد و چه حرمت‏ها که در هم شکست و چه زنان و دختران که از تجاوز این مردم وحشی نرستند! خدا می‏داند از این فاجعه تنها یک حقیقت را می‏توان دریافت و آن اینکه در این لشکرکشی، امیر و مأمور هیچ‏یک از فقه اسلام آگاهی نداشتند، و اگر داشتند بدان بی‏اعتنا بودند.»(8)
یکی از شیوه‏های امامان شیعه در برگزاری عزاداری بر امام حسین علیه‏السلام و زنده نگه‏داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا استفاده از خطیبان و شاعران و افراد خوش‏صدا بود. به این افراد «مُنْشِدْ» می‏گفتند که معادل «مدّاح» امروزی بود. البته مسلّم است این افراد، که در محضر امامان معصوم به شعرخوانی و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند، از هرگونه گزافه‏گویی و غلو و سخن نادرست به دور بودند و اساسا حادثه کربلا آن‏قدر دلخراش و حزن‏انگیز است که برای تحریک احساسات، نیازی به قصه‏پردازی و بیان مطالب نادرست، که متأسفانه کار برخی از مدّاحان شده، نیست.
هنگام بازگشت اهل بیت علیهم‏السلام به مدینه، کاروان آن‏ها در نزدیکی شهر اقامت کوتاهی کرد. چند تن از اهالی مدینه با کاروان اسرا برخورد کردند. یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجّاد علیه‏السلام او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‏ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهداء علیه‏السلام را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند:
یا اهلَ یثرب لا مُقامَ لکم بِها 
قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ
الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ
والرأسُ منه علیَ القناةِ یُدارُ.
یعنی: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین علیه‏السلام شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نیزه‏ها در شهرها می‏گردانند.
بنا به قول ابی مخْنَفْ، زنی در مدینه باقی نماند، جز آنکه از خانه بیرون رفت و مردمان سیاه پوشیدند و فریاد گریه و ناله سر دادند.(9)

امام جعفر صادق علیه‏السلام و عزاداری امام حسین علیه‏السلام

شیعه امامیه بسیاری از احادیث و روایات خود، به ویژه در مسائل فقهی، را از امام ششم، جعفر بن محمّد صادق علیه‏السلام ، گرفته و بسیاری از سنّت‏ها و آداب و رسوم شیعه منسوب به ایشان است، تا آنجا که مذهب شیعه امامیه را «مذهب جعفری» می‏نامند. این مسئله مرهون شرایطی بود: سلسله بنی‏امیّه در سراشیبی سقوط قرار داشتند و خاندان عبّاسی هم هنوز قدرت تثبیت‏شده‏ای نداشتند.
امامت امام صادق علیه‏السلام از سال 114 تا 148 ق طول کشید که دوران نسبتا طولانی 34 ساله را شامل می‏شد. از این مدت، 18 سال در اواخر دوران اموی سپری شد و 16 سال در اوایل دوران خلافت عبّاسی گذشت. امام صادق علیه‏السلام با استفاده از این شرایط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی تلاش وافری نمود و به تدوین و تعمیق فقه و مبانی و سنن شیعی همّت گمارد و شاگردان زیادی در این جهت پرورش داد. روایات زیادی از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیه‏السلام و یارانش توسط این امام نقل شده است که به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود:
از عبداللّه بن سنان روایت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق علیه‏السلام وارد شدم، در حالی‏که جمع زیادی اطراف ایشان را فرا گرفته بودند و ایشان چهره‏ای اندوهناک و غمگین و اشکبار داشت. عرض کردم: یابن رسول اللّه، از چه می‏گریید؟ خداوند دیده شما را نگریاند. فرمود: آیا تو در بی‏خبری به سر می‏بری؟ مگر نمی‏دانی در چنین روزی حسین علیه‏السلام به شهادت رسید؟ گریه به او امان نداد تا سخن بیشتری بگوید و همه مردم به گریه افتادند.(10)
چنانچه این روایت را درست بدانیم، به اوج خفقان عصر اموی و شدت برخورد آنان با سنّت‏های شیعی و به ویژه عزاداری امام حسین علیه‏السلام پی می‏بریم که حتی یاران نزدیک امامان شیعه را نیز در بی‏خبری نگه می‏داشت که البته جای تأمّل دارد.
زید الشحّام نقل می‏کند که روزی نزد امام صادق علیه‏السلام بودیم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزدیک امام نشست. امام به او فرمود: شنیده‏ام که تو درباره حسین علیه‏السلام شعر می‏گویی. جعفر گفت: آری. با درخواست امام، جعفر اشعاری در رثای امام حسین علیه‏السلام خواند و امام و جمع حاضر گریه کردند. اشک بر چهره امام جاری گشت و فرمود: ای جعفر، فرشتگان مقرّب الهی سخن تو را شنیدند و گریه کردند، همچنان‏که ما گریه کردیم. سپس فرمود: «کسی که برای حسین علیه‏السلام شعر بگوید، خود گریه کند و دیگران را بگریاند، خدا بهشت را بر او واجب می‏کند و گناهانش را می‏آمرزد.»(11)
محمّد بن سهل می‏گوید: در ایام تشریق(12) به همراه کمّیت شاعر، خدمت امام جعفر صادق علیه‏السلام رسیدیم. کمّیت به امام عرض کرد: اجازه می‏فرمایید: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان که این ایّام روزهای بزرگی هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت که نزدیک آیند و به اشعار کمّیت گوش دهند. کمّیت اشعاری در رثای امام حسین علیه‏السلام خواند. امام در حق کمیّت دعا کرد و برای او آمرزش طلبید.(13)
شیخ فخرالدین طریحی در کتاب منتخب روایت کرده است: چون هلال عاشورا پدیدار می‏شد، حضرت صادق علیه‏السلام اندوهناک می‏گردید و بر جدّ بزرگوارش سیدالشهداء علیه‏السلام می‏گریست و مردم از هر جانب به خدمت ایشان می‏آمدند و با او نوحه و ناله می‏نمودند و بر آن حضرت تعزیت می‏دادند و چون از گریه فارغ می‏گشتند، حضرت می‏فرمود: «ای مردم، بدانید که حسین علیه‏السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پیوسته به عزاداران خود نگاه می‏کند و بر نام‏های ایشان و پدرانشان و جایگاهی که در بهشت برای آن‏ها مهیّاست از همه داناتر است.»(14)
همچنین امام صادق علیه‏السلام از امام حسین علیه‏السلام نقل می‏کند: «اگر زائر و عزادار من بداند که خداوند چه اجری به وی عطا خواهد فرمود، هر آینه شادی او از اندوهش بیشتر خواهد بود و زائر امام حسین علیه‏السلام با اهل خود برنمی‏گردد مگر مسرور، و عزادار من از جای برنخیزد، مگر آنکه جمیع گناهانش آمرزیده می‏گردد و مانند روزی می‏شود که از مادر متولّد شده است.»(15)
تأکید امام صادق علیه‏السلام به زنده و گواه بودن امام حسین علیه‏السلام ، اشاره به آیاتی از قرآن کریم است که ویژگی‏های شهید را بیان می‏کند.(16) این مسئله بیانگر آن است که امام صادق علیه‏السلام تلاش می‏کردند فضای مسمومی را که بنی‏امیّه برای امامان شیعه از جمله امام حسین علیه‏السلام در جامعه ایجاد کرده بودند و آن‏ها را افرادی طاغی و یاغی نسبت به حاکم اسلامی و امیرالمؤمنین می‏دانستند، با برپایی مجالس عزاداری و بیان حقایقی پیرامون شخصیت و قیام امام حسین علیه‏السلام پاک کنند و مسلمانان را به حقایق آگاه سازند و در این‏باره، به قرآن، که مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل می‏شدند.

عزاداری امام حسین علیه‏السلام در محضر امام رضا علیه‏السلام

در منابع، اشاراتی به چگونگی برپایی مراسم عزاداری امام حسین علیه‏السلام توسط امامان دیگر شیعه از جمله امام موسی کاظم و امام رضا علیهماالسلام نیز شده است. در مورد امام موسی بن جعفر علیه‏السلام از قول فرزند بزرگوارش نقل شده است: «همین که محرّم فرامی‏رسید، دیگر کسی خنده‏ای بر لب آن حضرت نمی‏دید و همواره اندوهگین بود تا دهه عاشورا بگذرد و چون روز دهم فرامی‏رسید، این روز، روز نهایت غم و مصیبت بود و می‏فرمود: این است آن روزی که جدّم حسین علیه‏السلام در چنین روزی کشته شد.»(17)
ریّان بن شبیب نقل می‏کند که روز اول محرّم بر ابی الحسن الرضا علیه‏السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: «ای پسر شبیب، اگر بر حسین علیه‏السلام بگریی چندان‏که اشک بر گونه‏هایت جاری شود، خدای تعالی هر گناهی که کرده‏ای بیامرزد» سپس فرمود: «اگر می‏خواهی در درجات بهشت با ما باشی، برای اندوه ما اندوهناک باش و در خوشحالی ما شادمان.»(18)
دِعْبِل خُزاعی، شاعر معروف اهل بیت علیهم‏السلام ، روایت کرده است: در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی علیه‏السلام رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‏اند. چون مرا دید، فرمود: «مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری‏کننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل بیت و ایام سرور اعدای ما، بخصوص بنی‏امیّه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه که دشمنان بر ما وارد کرده‏اند، حق تعالی او را در زمره ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه‏السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد» و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: «ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه‏السلام که تو تا زنده‏ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و در این‏باره کوتاهی مکن.»
دعبل می‏گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه‏السلام کردم.(19)
شیخ صدوق روایت کرده است که امام رضا علیه‏السلام می‏فرمود: «محرّم ماهی بود که مردم در زمان جاهلیت قتال و جدال را در آن حرام می‏دانستند. اما این امّت جفاکار حرمت این ماه را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند. خیمه‏های اهل بیت را سوزاندند و اموال آنان را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسول‏اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حق ما لحاظ نکردند. روز قتل امام حسین علیه‏السلام چشم‏های ما را مجروح و اشک ما را جاری و عزیز ما را ذلیل گردانیدند. پس بر مثلِ حسین علیه‏السلام باید گریه‏کنندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را محو می‏کند.»(20)

نتیجه

در پایان، لازم است به چند نکته در مورد اهداف و چگونگی عزاداری امام حسین علیه‏السلام از سوی امامان شیعه علیهم‏السلام اشاره شود: اول اینکه امامان شیعه با برپایی عزاداری امام حسین علیه‏السلام تلاش می‏کردند حقّانیت امام حسین علیه‏السلام و باطل بودن ادعاهای یزید و امویان را ثابت کنند، و این نشان‏دهنده آن است که جوّ عمومی جامعه اسلامی چنان مسموم بود که حتی برخی از اصحاب و یاران امامان شیعه از این موضوع غافل بودند؛(21) چنان‏که در بسیاری از روایات و دعاهایی که از امامان شیعه بر جای مانده‏اند به‏طور مرتّب تکرار می‏شود که امام حسین علیه‏السلام برای خدا و برپا کردن احکام اسلامی همچون نماز و امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد.(22)
دوم اینکه امامان شیعه علیهم‏السلام با برپایی عزای امام حسین علیه‏السلام و منسوب کردن خویش به ایشان، سعی در اثبات حقّانیت خود و ستمگری و بطلان دشمنان و حکومت زمان خود داشتند و برپاداری عزای امام حسین علیه‏السلام را بهترین و مؤثرترین شیوه مبارزه در زمان خویش می‏دانستند. امام رضا علیه‏السلام وقتی مصیبت‏های امام حسین علیه‏السلام و یارانش را بیان می‏کرد، به جای ایشان، کلمه ما را به کار می‏برد: «این امّت جفاکار، خون ما را حلال و احترام ما را ضایع و اهل بیت ما را اسیر کردند و خیمه‏های حرم ما را سوختند و اموال ما را به غارت بردند و هیچ حرمتی از برای رسول‏اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حق ما لحاظ نکردند.»(23) در روایت معروف «سلسلة الذهب» نیز امام رضا علیه‏السلام شرط وارد شدن به قلعه توحید و ایمن ماندن از عذاب را پذیرفتن امامت خویش بیان می‏کنند.(24)
در این زمینه، امامان شیعه علیهم‏السلام به آیات قرآن، که مورد وثوق همه فرقه‏های اسلامی است، متمسّک می‏شدند؛ چنان که آیاتی از قرآن که در رابطه با حقوق اهل بیت پیامبر علیهم‏السلام بر امّت اسلامی هستند،(25) در روایت اخیر مورد توجه قرار گرفته‏اند و یا در روایتی دیگر به آیاتی از قرآن که خصوصیات شهید راه خدا را بیان می‏کند، اشاره شده است.(26)
در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه علیهم‏السلام نیز از روایات و شواهد تاریخی چنین برمی‏آید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه علیهم‏السلام برای رسیدن به اهداف مقدّس خویش، سعی می‏کردند این مراسم را به صورت دسته‏جمعی، حتی اگر شده با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند.
ابن قولویه از ابن هارون مکفوف(27) روایت کرده است: خدمت امام جعفر صادق علیه‏السلام رسیدم، به من فرمود: در مصیبت حسین علیه‏السلام شعری بخوان. ابوهارون به شیوه رسمی و ـ به قول معروف ـ «کتابی» اشعار خود را خواند. حضرت به او فرمود: به همان نحوی که نزد قبر آن حضرت می‏خوانی، مرثیه‏سرایی کن؛ یعنی همراه با حزن و اندوه و سوز و گداز. او می‏گوید: پس من این بیت را خواندم:
اَمِر علی حدثِ الحسین
ِ فقُل لاِعظُمهِ الزکیّه.
یعنی بر مزار حسین گذر کن و به استخوان‏های پاکش بگو.
و چون حضرت گریست، من ساکت شدم. فرمود: بخوان. من چند بیت دیگر خواندم، بعد فرمود: باز هم بخوان. من این بیت را خواندم:
یا مریم قومی فانّه بی مولاکِ
و علی الحسینِ فاسعدیِ ببکاکِ.
پس حضرت گریست و اهل حرم به ناله و شیون آمدند و چون ساکت شد، فرمود: «ای اباهارون، هر که شعری در مصیبت حسین علیه‏السلام بسراید، پس بگریاند ده نفر را، بر او بهشت واجب است» و سپس نفرات را کم کرد تا به یک نفر رسید و فرمود: «هر که بخواند شعری در مصیبت حسین علیه‏السلام و یک نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب است.»(28)
از این روایت برمی‏آید که امامان شیعه علیهم‏السلام عزاداری با سوز و گداز و همراه با گریه و زاری را تشویق و تبلیغ می‏کردند و برای آن ثواب زیادی قایل بودند. همچنین سعی می‏کردند اقوام و بستگان خود را نیز در این‏گونه مراسم شرکت دهند.
امام صادق علیه‏السلام با لحنی تشویق‏گونه خطاب به فضیل بن یسار می‏فرماید: «آیا مجلس تشکیل می‏دهید و با هم درباره ما سخن می‏گویید؟» فضیل می‏گوید: آری. امام می‏فرماید: «من این مجالس را دوست دارم. پس هدف ما را زنده نگه دارید. خدا رحمت کند کسی را که هدف و امر ما را احیا کند. ای فضیل، کسی که ما را به یاد آورد و یا نزدش از ما یاد شود و از دیدگانش به اندازه بال مگسی اشک بیرون آید، خداوند گناهانش را بیامرزد.»(29)
نکته قابل توجه در مورد روایت اخیر، این است که برخی بخشیدن گناه در اثر عزاداری و گریستن بر امام حسین علیه‏السلام را بهانه‏ای برای مرتکب شدن گناهان و محرّمات الهی و ترک واجباتی همچون نماز قرار داده‏اند، و حال آنکه حضرت امام حسین علیه‏السلام برای ترک حرام الهی (بیعت با حاکم ظالم و فاسد) و انجام واجبات شرعی (امر به معروف و نهی از منکر) قیام کرد و در این راه به شهادت رسید. خواندن نماز ظهر عاشورا در شرایط بسیار دشوار و فرصت گرفتن از دشمن در شب آخر برای خواندن قرآن و نماز، حکایت از عشق امام حسین علیه‏السلام به نماز و قرآن دارد. بنابراین، شاید بتوان سیره امامان شیعه علیهم‏السلام و نقل برخی از این‏گونه روایات را این‏گونه تفسیر کرد که عزاداری امام حسین علیه‏السلام باید عامل دمیدن روح امید در آحاد جامعه اسلامی، حتی گناه‏کاران باشد. گریه بر امام حسین علیه‏السلام می‏تواند به گناه‏کاران این امید را ببخشد که در آن‏ها تحوّل ایجاد شود و بین آن‏ها و گناه فاصله ایجاد کند و آن‏ها را آماده انجام واجبات الهی تا حدّ شهادت در راه خدا گرداند. بنابراین، عزاداری بر امام حسین علیه‏السلام گناهان گذشته را می‏آمرزد، نه گناهان آینده را.
در کتاب وسائل الشیعه از قول امام صادق علیه‏السلام آمده است: «در ماجرای کربلا، زنان فاطمی در عزای حسین بن علی علیه‏السلام گریبان چاک نمودند و صورت‏ها خراشیدند و باید در مثل چنین مصیبتی، گریبان‏ها چاک زد.»(30)
کتاب عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، این روایت را منطبق بر فرموده حضرت صاحب‏الامر(عج) در زیارت «ناحیه مقدّسه» می‏داند. در این زیارت، از قول امام زمان علیه‏السلام آمده است: «چون زنان اهل بیت در روز عاشورا، اسب تو را بدان حالت دیدند، از پس پرده‏ها بیرون آمدند، گیسوان خود را پریشان کردند و سیلی بر صورت می‏نواختند.»(31)
اما چه بسا نشر این‏گونه روایات عامل رفتارهایی خارج از ضوابط اسلامی در دوران حکومت آل‏بویه گردید. بنا به نوشته مورّخانی همچون ابن کثیر و ابن خلدون، در زمان معزّالدوله دیلمی، روز عاشورا زنان با موی پریشان و چهره سیاه کرده از خانه‏هایشان خارج می‏شدند و بر سر و صورت می‏کوفتند و جامعه بر تن می‏دریدند و در عزای امام حسین علیه‏السلام می‏گریستند.(32)
روشن است که عزاداری امام حسین علیه‏السلام از امور مستحب است، و غیرمنطقی و غیرعقلانی و طبیعتا غیرشرعی است که پیشوایان شیعه علیهم‏السلام عمل مستحبی را انجام دهند که مقدّمات آن حرام شرعی باشد. از ساحت مقدّس امامان شیعه علیهم‏السلام و علمای راستین تشیّع، تأیید چنین اعمالی به دور است. بنابراین، باید در صحّت این‏گونه روایات و ادعیه، که با اصول اسلامی و سیره معصومان علیهم‏السلام مغایرت دارد، تردید جدّی نمود.

پی‏نوشت‏ها: 

1. محمدحسین مظفّر، تاریخ شیعه، ترجمه محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 69.
2. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری (تاریخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1362، ج 7، ص 3103. در واقعه حرّه، که در سال 62 ق روی داد (برخی سال 63 و بعضی سال 64 نوشته‏اند)، عبداللّه بن حنظله با پشتیبانی مردم مدینه علیه حکومت یزید قیام کرد و پس از پیروزی بر امویان به سرکردگی مروان بن حکم، عامل یزید در مدینه، حکومت را به دست گرفت.
3. ابی الفداء (اسماعیل) ابن کثیر الدمشق، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107.
4. این عبارت ترجمه آیه‏ای از قرآن است: «قال اِنّما اَشکو بَثّی و حَزنی الی اللّه و اَعلمُ مِنَ اللّه مَا لاتَعلمون.» (یوسف: 86) ر. ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، امالی، ترجمه محمدباقر کمره‏ای، تهران، کتابخانه اسلامی، 1362 ش، مجلس 29، ص 141.
5. جعفر بن محمّد بن قولویه، کامل الزیارات، نجف، مطبعة المرتضویه، 1356 ق، باب 32، ص 115.
6. لوط بن یحیی بن سعید العامدی ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی محنف، بیروت، دارالحجّة البیضاء، 1419 ق / 1999 م، ج 1، ص 500 / همچنین ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ق (1983 م)، ج 45، ص 196 / فخرالدین طریحی، المنتخب، قم، منشورات الرضی، 1362 ش، ج 2، ص 482.
7. علی ابوالحسنی (منذر)، سیاهپوشی در سوگ ائمّه نور علیهم‏السلام ، قم، الهادی، 1357، ص 126.
8. جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1380، ص 190. برای اطلاع بیشتر درباره واقعه حرّه ر. ک: طبری، پیشین، ج 7، ص 3116 به بعد / عزالدین ابی الحسن ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1402 ق / 1982 م، ج 5، ص 2301 به بعد.
9. ازدی کوفی، نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج 1، ص 503 به بعد.
10. شیخ صدوق، امالی، مجلس 27.
11. سید شرف‏الدین، فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی علیه‏السلام ، ترجمه علی صحّت، تهران، مرتضوی، 351، ص 68.
12. روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم ذی‏حجّه را که حجّاج در سرزمین «منی» بیتوته می‏کنند و حالت اعتکاف دارند، «ایّام تشریق» می‏گویند.
13. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
14. فخرالدین طریحی، پیشین، ج 2، ص 483.
15. همان.
16. برای مثال، آیه «ولا تحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیلِ اللّهِ امواتا بَل احیاء عندَ ربِّهم یُرزقون.» (بقره: 155)
17. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27.
18. همان.
19. ابن قولویه، پیشین، باب 32، ص 112.
20. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 129 و 130.
21. امام صادق علیه‏السلام در پاسخ عبداللّه بن سنان، یکی از اصحابش، که علت اندوهگین و عزادار بودن حضرت و اطرافیانش در عاشورا را پرسیده بود، فرمود: «آیا تو در بی‏خبری به سر می‏بری؟ مگر نمی‏دانی در چنین روزی حسین علیه‏السلام به شهادت رسید.» (ر. ک: علی ربّانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، قم، مکتب الحسینی، 1400 ق، ص 30.)
22. برای مثال، دعای زیارت «امین اللّه»، که منسوب به امام سجّاد علیه‏السلام ، و زیارت عاشورا، که به امام باقر علیه‏السلام منسوب است.
23. شیخ صدوق، پیشین، مجلس 27، ص 128.
24. «کلمة لااله الااللّه حصنی فَمن دَخلَ حصنی اَمِن مِن عذابی بشرطها و شروطها و اَنا مِن شروطها.» (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسن بن موسی بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه‏السلام ، ترجمه محمد تقی اصفهانی، بی‏جا، علمیه اسلامی، بی‏تا، ج 1، ص 374.)
25. «قُل ما اسألکم علیه اجرا الاّ المودةَ فِی القُربی.» (شوری: 23)
26. همان.
27. «مکفوف» به معنای نابیناست و به دلیل نابینا بودن ابوهارون، به او «مکفوف» می‏گفتند.
28. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، مقدّس، 1379، ص 707 به بعد.
29. سید شرف‏الدین، پیشین، ص 7.
30. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، باب 31، ص 66.
31. علی ربّانی خلخالی، پیشین، ص 66.
32. ابن کثیر، پیشین، ج 11، ص 259 / عبدالرحمن بن محمّد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المسمّی بکتاب العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی ایّام العرب و العجم البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر، بیروت، مؤسسة جمال للطباعة و النشر، بی‏تا، ج 3، ص 425.
* دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرّس.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 6 آذر 1390برچسب:, :: 10:27 :: توسط : علی منجزی

امام علی علیه السلام می فرماید: سیره پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم این بود که وقتى یکى از اصحاب خود را غمگین مى‏دید، او را به وسیله شوخى کردن ، شاد مى‏کرد و مى‏فرمود: خداوند ، نفرت دارد از ترش‏رویى در چهره برادرش.


شوخی
شوخی و خنده لازمه حیات ایمانی

یکى از زمینه‏هاى شادکامى، خنده و شوخى است. مزاح و شوخى، فشار روانى انسان را مى‏کاهد و فضاى روان را صفا و نشاط مى‏بخشد. کسانى که گرفته و عبوس‏اند، روحى خسته و آزرده خواهند داشت. با کمى شوخ‏طبعى و خنده مى‏توان نشاط و شادکامى را براى انسان به ارمغان آورد.

امام على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید:

لابَأسَ بِالمُفاکهَةِ یروحُ بِهَا الإِنسانُ عَن نَفسِهِ ویَخرُجُ عَن حَدِّ العَبوسِ . (1)  ؛ شوخى کردن ، اشکالى ندارد؛ انسان به وسیله آن ، نفسش را آسوده مى‏سازد و از حدّ گرفتگى و عبوس بودن خارج مى‏شود.

به وسیله شوخى و خنده مى‏توان بار غم و اندوه را کاست. این ، روشى است که در پاره‏اى موارد ، پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم از آن استفاده مى‏کردند

. امام کاظم علیه‏السلام نقل مى‏کند که روزى فردى اعرابى ، خدمت پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم رسید و هدیه‏اى به ایشان داد. سپس گفت: «پول هدیه ما را بده!» . پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با شنیدن این جمله ، شروع کرد به خندیدن. پس از آن ماجرا هرگاه آن حضرت ، اندوهگین مى‏شد، مى‏فرمود: «آن اعرابى چه کرد؟! اى کاش مى‏آمد» . (2)

با ورود اسلام به عنوان یک آیین زندگى به حجاز، برخى از اهل ایمان از امورى مثل خندیدن و مزاح کردن ، دورى مى‏نمودند و زندگى را فقط در نماز و روزه و مناجات خلاصه کرده بودند. پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با این انحراف به مبارزه برخاسته و رعایت اعتدال را توصیه کردند

 بنابراین یکى از راه‏هاى کاهش اندوه، شوخى کردن و خندیدن است. وانگهى یادآورى خاطرات خنده‏آور نیز مفید و تأثیرگذار است. ایمان و شوخ طبعى ، منافاتى با یکدیگر ندارند. الگویى که دین از زندگى ارائه مى‏دهد، خالى از این قبیل امور نیست؛ بلکه برعکس، پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم یکى از ویژگى‏هاى اهل ایمان را شوخ طبعى آنان مى‏داند:

المُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ ، وَالمُنافِقُ قَطِبٌ غَضِبٌ . (3) ؛ با ورود اسلام به عنوان یک آیین زندگى به حجاز، برخى از اهل ایمان از امورى مثل خندیدن و مزاح کردن ، دورى مى‏نمودند و زندگى را فقط در نماز و روزه و مناجات خلاصه کرده بودند. پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با این انحراف به مبارزه برخاسته و رعایت اعتدال را توصیه کردند و از آن جا که آنان خود را پیرو حضرت مى‏دانستند ، حضرت مى‏فرمود:

إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثلُکم اُمازِحُکم . (4) ؛ همانا من هم بشرى مثل شما هستم که با شما شوخى مى‏کنم.

و در خطاب دیگرى مى‏فرماید:

أما إنّى اُصَلّی وأنامُ ، وأصومُ واُفطِرُ ، وأضحَک وأبکی ، فَمَن رَغِبَ عَن مِنهاجی وسُنَّتی فَلَیسَ مِنّی .(5) ؛ اما من، هم نماز مى‏خوانم و هم مى‏خوابم، هم روزه مى‏گیرم و هم [در روز ]غذا مى‏خورم، هم مى‏خندم و هم گریه مى‏کنم. پس کسى که از راه و روش من ، روى گرداند، از من نیست.

امام جعفر صادق

روزى امام صادق علیه‏السلام از یونس شیبانى پرسید: «وضع شوخ‏طبعى در میان شما چگونه است؟». گفت: اندک است. حضرت فرمود:

فَلا تَفعَلوا ، فَإِنَّ المُداعَبَةَ مِن حُسنِ الخُلُقِ وإنَّک لَتُدخِلُ بِهَا السُّرورَ عَلى أخیک . (6)؛ این‏گونه عمل نکنید ؛ چرا که شوخى کردن ، از خوش اخلاقى است و تو بدین وسیله ، برادر خود را شاد مى‏سازى.

در این کلام ، دو نکته زیبا وجود دارد : یکى این‏که شوخى کردن ، یکى از مؤلّفه‏هاى حُسن خلقى است که دین بر آن تأکید دارد و دوم این‏که این کار، مایه سرور و شادمانى دیگران مى‏شود و بدین وسیله ، اندوه آنان کاهش مى‏یابد. جالب این‏که امام صادق علیه‏السلام در ادامه سخن به همین نکته اشاره کرده ، مى‏فرماید:

ولَقَد کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم یُداعِبُ الرَّجُلَ یُریدُ أن یَسُرَّهُ. (7) ؛ و همانا سیره پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم این بود که با کسى شوخى مى‏کرد تا او را مسرور سازد.

در کنار همه فضایل حضرت، یکى از سیره‏هاى ایشان این بود که افراد غمگین را به وسیله شوخى کردن، شاد مى‏ساخت. امام على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید:

کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم لَیَسُّرُ الرَّجُلَ مِن أصحابِهِ إذا رَآهُ مَغموما بِالمُداعَبَةِ وکانَ یَقولُ : إنَّ اللّه‏َ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخوانِهِ .(8) ؛ سیره پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم این بود که وقتى یکى از اصحاب خود را غمگین مى‏دید، او را به وسیله شوخى کردن ، شاد مى‏کرد و مى‏فرمود: خداوند ، نفرت دارد از ترش‏رویى در چهره برادرش.

گذشته از این که خود انسان مى‏تواند با شوخ‏طبعى بار فشارهاى روانى خود را کاهش دهد، دیگران نیز مى‏توانند به وسیله شوخى کردن با او، بار غم و اندوه وى را بکاهند.

 

حدّ شوخى کردن

البته شوخى کردن، مرزهایى دارد که نباید از آن تجاوز کرد. یکى این است که از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخى نباید به باطل کشیده شود و یا آلوده به دروغ و... گردد. به پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با تعجب عرض کردند: شما با ما شوخى مى‏کنید؟ حضرت فرمود: «ولى جز حق نمى‏گویم». (9)

شوخى با نامحرم ، زمینه را براى گناه فراهم مى‏سازد؛ از این رو باید از آن پرهیز کرد. اگر هزینه یک شوخى، ارتکاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد که انجام شود

در جایى حضرت تصریح مى‏کند که:

إنّی وإن داعَبتُکم فَلا أقولُ إلاّ حَقّا . (10) ؛ من اگر چه با شما شوخى مى‏کنم ، ولى جز حق نمى‏گویم.

مرز بعدى این است که شوخى نباید به دشنام ، آلوده باشد. امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید:

إنَّ اللّه‏َ عَزَّ وجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِی الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ .(11) خداوند ـ عزوجل ـ کسى را که در جمع ، بدون دشنام دادن ، شوخى مى‏کند، دوست مى‏دارد.

مرز سوم این‏که شوخى نباید از راه تمسخر دیگران صورت گیرد. ممکن است برخى از راه برداشتن وسایل دیگران با آنان شوخى کنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده که اصحاب پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم این‏گونه شوخى کردند و حضرت ، ناراحت شده ، آنان را از این‏گونه شوخى نمودن برحذر داشتند.(12)

مرز چهارم ، شوخى با نامحرم است. شوخى با نامحرم ، زمینه را براى گناه فراهم مى‏سازد؛ از این رو باید از آن پرهیز کرد. اگر هزینه یک شوخى، ارتکاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد که انجام شود. ابو بصیر مى‏گوید : در کوفه به زنى قرآن مى‏آموختم . روزى با وى شوخى کردم . وقتى خدمت امام باقر علیه‏السلام رسیدم ، مرا سرزنش کردند و فرمودند : «دیگر این کار را تکرار نکن». (13)

مرز پنجم ، کثرت شوخى و خنده است. هر چیزى و از جمله شوخى و خنده ، اگر از حدّ خود بگذرد، پیامدهاى ناگوارى خواهد داشت. قهقهه زدن و خندیدن زیاد ، موجب قساوت قلب و مردن دل مى‏گردد و هیبت و وقار انسان را مى‏برد. (14)

 

پی نوشت ها

1 -  شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحدید، ج20، ص339، ح886 .

2 -  الکافى، ج2، ص663، ح1 ؛ سنن النبى، ص121.

3 -  تحف العقول، ص49 ؛ بحار الأنوار، ج77، ص155.

4 -  الجامع الصغیر، ج1، ص394، ح2579 ؛ کنز العمّال، ج3، ص648 .

5 -  الکافى، ج2، ص85 ، ح1 ؛ سنن النّبى، ص114.

6 -  الکافى، ج2، ص663، ح3 ؛ مکارم الأخلاق، ص21.

7 -  همان .

8 -  مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص321 ؛ کشف الریبه، ص82 ؛ سنن النّبى، ص128.

9 -  سنن الترمذى، ج3، ص241، ح2058 ؛ تاریخ بغداد، ج3، ص117 ؛ تنبیه الخواطر، ج1، ص111 ؛ مکارم الأخلاق، ص21.

10 -  الجامع الصغیر، ج1، ص402، ح2629 ؛ کنز العمّال، ج3، ص648 .

11 -  الکافى، ج2، ص663، ح4 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج1، ص474، ح1372 ؛ المحاسن، ج1، ص293.

12 -  ر. ک: سنن أبى داوود، ج2، ص4، ح301 ؛ الأدب المفرد، ص82 ، ح241 ؛ سنن الترمذى، ج4، ص462، ح2160 ؛ الترغیب والترهیب، ج3، ص484، ح1 و 2 و ص484، ح5.

13 -  بحار الأنوار، ج46، ص247، ح35 ؛ وسائل الشیعة، ج20، ص198، ح25419.

14 -  ر. ک: میزان الحکمة، ج7، ص3223 و ج11، ص5545.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 21:52 :: توسط : علی منجزی

اگر کسی سوره مبارک یس را در قبرستان بخواند، عذاب اهل قبور کم و برای قاری آن، به تعداد مردگان پاداش داده می‌شود.


تلاوت
چه هنگام قرآن خواندن ثواب بیشترى دارد؟

هر وقت قرآن خوانده شود ثواب دارد، امّا در روایات به خواندن قرآن در صبح‌و‌شب بیشتر سفارش شده است.[وسائل‌الشیعه، ج‌4، ص‌849‌ـ‌850 ]

در میان ماه‌ها، ماه مبارك رمضان، بهار قرآن معرفى شده و مستحب است در آن ماه، فراوان قرائت قرآن شود.[14]

 

آیا تلاوت قرآن، ساعت خاصّی دارد؟

تلاوت قرآن، در همه حال ارزشمند است. از پیامبربزرگوار(صلی الله علیه وآله) نقل شده كه فرمودند: افضل العبادة قراءة القرآن; قرائت قرآن، بهترین عبادت است.[همان]

در عین حال، خواندن بعضی از سوره‌ها در بعضی از اوقات، ثواب بیشتری دارد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) فرمودند: «خداوند، کسی را که سوره فجر را در ده شب نخست ماه ذی‌الحجه بخواند، می‌بخشد و هر کس در سایر ایّام، این سوره را بخواند، قیامت برایش نور خواهد شد».[الکافی، ج‌4، ص‌825 و ثواب قرائت سوره‌های قرآن، ص‌131] هم‌چنین فرمودند: «کسی که هر پنجشنبه سوره هل أتی را بخواند، همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله) باشد».[همان، ص‌104]

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «کسی که قبل از خواب، سوره ملک را بخواند، تا صبح مدام در امان و پناه خداست و تا قیامت، در امانش خواهد بود.» [همان]

سوره جمعه، در شب‌های جمعه، تأکید شده است.[همان، ص‌98]

خواندن سوره‌های مسبّحات (سوره‌های: حدید، اسراء، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی) قبل از خواب، تأکید شده است.[همان، ص‌91.]

این که دعاها ثواب خاص خود را دارند و هر فردی می‌تواند در هرزمانی آن‌ها را بخواند و درد دلی کند با خدای خود و این نه بدان معنا است که نمی‌شود این دعا را در روزها و زمان‌های بعدی خواند مثلاً دعای روز را در شب خواند و یا دعای شب را در روز خواند

«اگر کسی سوره مبارک یس را در قبرستان بخواند، عذاب اهل قبور کم و برای قاری آن، به تعداد مردگان پاداش داده می‌شود» .[همان]

 

زمان دعا در لسان روایات

آنچه در لسان روایت در مورد زمان دعا هستند را می‌توان این گونه بررسی کرد:

- برخی دعاها هستند که زمانشان قطعی است چه در روز و چه در شب مثلاً دعای عهد که صبح هر روز است و یا دعای ندبه که صبح جمعه‌ها و یا زیارت آل یاسین در عصر جمعه و..... وارد شده است . 

- برخی دعاها هست که زمان نشان مربوطه به عملی است که آن را انجام می‌دهیم مثلاً دعاهای بعد از نمازها و تعقیبات بعد از نماز یا همین روزها دعای ماه رجب بعد از نمازها روزانه که زمانشان بسته به خواندن نماز است .

- برخی دعاها هستند که مربوط به ایام و روزهای خاصی هستند مثلاً دعای روز جمعه و یا دعای هر روز .

 

نکته آخر

این که دعاها ثواب خاص خود را دارند و هر فردی می‌تواند در هرزمانی آن‌ها را بخواند و درد دلی کند با خدای خود و این نه بدان معنا است که نمی‌شود این دعا را در روزها و زمان‌های بعدی خواند مثلاً دعای روز را در شب خواند و یا دعای شب را در روز خواند .


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 21:52 :: توسط : علی منجزی

انس بیشتر با قرآن، چگونه؟ 

فقط بوی خدا

دوست دارم انس بیش‏ترى با قرآن داشته باشم; چگونه مى‏توانم با قرآن مانوس شوم؟ چگونه مى‏توانم با قرآن از دید تدبر و تعقل برخورد كنم؟

براى شناخت قرآن و بهره‏مندى بیش‏تر از آن باید مراحلى را طى كرد . مهم‏ترین مراحل این مسیر عبارت است از:

1 . آشنایى با اهداف قرآن و محورهاى اساسى آن

2 . آشنایى با ابزار و شرایط فهم قرآن

3 . رعایت آداب تلاوت قرآن

4 . رفع موانع فهم قرآن

 

1 . شناخت اجمالى قرآن

هدف این كتاب بزرگ هدایت و مخاطب آن «ناس‏» (همه انسان‏ها) است; چنان كه در سوره مباركه ابراهیم مى‏خوانیم: «الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . محورهاى كلى آیات نهفته در این كتاب مقدس عبارت است از:

الف) یگانه‏شناسى و معرفى اسما و اوصاف خداوند تبارك و تعالى

ب) معادشناسى و معرفى حیات اخروى در مراحل و منازل مختلف مرگ، عالم بزرخ، قیامت كبرا و بهشت و جهنم.

حدود یك سوم از آیات قرآن كریم به این محور اختصاص یافته است . این امر اهمیت و نقش ویژه مباحث معادشناسى در فرآیند هدایت و سعادت را مى‏نمایاند.

ج) دعوت به تهذیب نفس و تطهیر باطن: این امر شرط رسیدن به هدایت، یعنى خروج از ظلمات به سوى نور و تقرب الى الله، به شمار مى‏آید.

د) قصص انبیا و اولیا: این بخش از آیات پیام‏ها و معارف فراوان دارد و دقت در آن‏ها انسان را با فراز و فرودهاى مسیر كمال و روش‏هاى پیروزى در این راه آشنا مى‏سازد.

هـ) سرگذشت جنگ‏ها و برخورد كفار با اهل ایمان.

و) آیات احكام:

در این بخش از آیات به كلیات احكام و وظایف عملى یك فرد مسلمان (عبادات، معاملات و اجتماعیات مثل نماز و روزه و خمس و جهاد و بیع و نكاح) اشاره شده است و تفصیل و جزئیات آن در سخنان پیامبر اكرم و ائمه اطهار(علیهم السلام) تبیین مى‏گردد.

 

2 . ابزار و شرایط استفاده از قرآن

براى برخوردارى از فهم و توان تفسیر قرآن، آگاهى از ادبیات عرب، طرح سؤال، تفكر و تدبر در آیات، توجه به آراى مفسران و از همه مهم‏تر طهارت دل و تهذیب نفس از آلودگى ضرورت دارد.

در این میان، طرح سؤال بهترین شیوه براى به دست آوردن ظرافت‏هاى آیات الاهى است . باید از چینش الفاظ آیات، انتخاب واژه‏ها و ترتیب آیات پرس و جو كنیم یا با طرح سؤال‏هاى كلى در جست و جوى پاسخ آن از قرآن برآییم; براى مثال در جست و جوى این باشیم كه خداوند چگونه شگردهاى شیطان را در قرآن بیان كرده است و با این نگاه در آیات الاهى تدبر كنیم.

بعد از طرح سؤال، مهم‏ترین مساله «بردبارى و حوصله‏» در پاسخ‏یابى است . نباید در یافتن پاسخ شتاب ورزید و بدون رعایت قواعد ادبى و لغوى و قرائن و شواهد چیزى را به قرآن نسبت داد; زیرا خطر تفسیر به راى همواره وجود دارد.

توجه به آرا و نظرهاى مفسران نیز بسیار مهم است; زیرا مى‏توانیم برداشت‏هاى خود را با آراى آن‏ها مقایسه كنیم و نقاط ضعف و قوت را دریابیم . «طهارت دل‏» اساسى‏ترین نقش را در فهم قرآن دارد; زیرا اندیشه ما تحت الشعاع آن قرار مى‏گیرد . قرآن خود از این حقیقت پرده برداشته و تصریح مى‏كند كه «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» . همان گونه كه از نظر شرع بدون طهارت دست زدن به خطوط قرآن ممنوع است، از جهت تكوینى نیز كسى كه طهارت و صفاى دل ندارد، به شناخت دقیق قرآن دست نمى‏یابد .

براساس روایات اهل بیت(ع)، امور زیر انسان را از فهم درست آیات الهى باز مى‏دارد: غررور علمى و خودبینى، آراى باطل و عقاید نادرست، گناهان و خصلت ناشایست.

3 . رعایت آداب

قرآن

انسان به عملى كه برایش لذت بخش باشد، اشتیاق دارد و از آن بیش‏تر بهره مى‏برد . رعایت آداب تلاوت قرآن موجب شیرینى و جذابیت‏بیش‏تر عمل مى‏گردد . بخشى از این آداب ظاهرى و بخشى معنوى است .

الف) تحصیل طهارت كه همان وضو گرفتن و مسواك زدن است . پیامبر گرامى اسلام مى‏فرماید: «نظفوا طریق القرآن قیل یا رسول الله و ما طریق القرآن قال افواهكم قیل بماذا؟ قال بالسواك‏» .

ب) پناه بردن به خدا از شر شیطان و برداشت‏هاى ناصواب; «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم‏» .

ج) جارى ساختن «بسم الله الرحمن الرحیم‏» بر زبان .

د) تعظیم و احترام: از جمله آدابى كه در استفاده از قرآن تاثیر دارد، عظیم شمردن قرآن است; به این معنا كه حساب ویژه‏اى را براى آن باز كرده، قرآن را نظیر كتاب‏هاى معمولى ندانیم . توجه به این حقیقت كه آیات و سوره‏ها سخن چه كسى است، حامل آن كیست، حافظ آن كیست، شارحان و مفسران آن كیانند، از عواملى است كه به بزرگداشت و تعظیم قرآن مى‏انجامد .

هـ) نظر تعلیم و تعلم داشتن: تلاوت قرآن ثواب‏هاى فراوان و پاداش‏هاى ارزشى دارد; ولى باید تعلیم و تعلم را نیز فراموش نكرد و با آن هدف به قرآن روى آورد .

و) حضور قلب و خشوع: چند لحظه تمركز در یاد خدا، رهاسازى خود از درگیرى‏هاى ذهنى و انتخاب زمان و مكان مناسب براى تلاوت قرآن در دستیابى به حضور قلب بسیار سودمند است .

ز) تفكر و تدبر در آیات .

ح) تطبیق آیات بر خود و جبران كمبودها و درمان دردها: براى مثال وقتى آیات ویژگى‏هاى اهل ایمان را تلاوت مى‏كنیم، باید به خود بیندیشیم و وضعیت‏خویش را با شاخص‏هاى قرآنى بسنجیم . از خداوند توفیق بیش‏تر بخواهیم و شاكر باشیم .

 

4 . موانع فهم قرآن

براساس روایات اهل بیت (ع)، امور زیر انسان را از فهم درست آیات الهى باز مى‏دارد:

الف) غررور علمى و خودبینى

ب) آراى باطل و عقاید نادرست

ج) گناهان و خصلت ناشایست


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 21:52 :: توسط : علی منجزی
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ما منتظریم و آدرس monje.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 13428
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1