ما منتظریم
مذهبی
 
 

 انتظار

یوسف گم گشته باز آید به كنعان غم مخور

كلبه ى احزان شود روزى گلستان، غم مخور

سرانجام، دوران انتظار و نهان بودن آخرین منجى، به سر مى‌رسد و به زودى، سپیدى صبح بر سیاهى شب چیره خواهد شد؛ (ألیس الصّبح بقریب). آن زمان دور نیست؛ (إنّهم یرونه بعیداً و نراه قریباً)  و این انسان است كه با انتخاب خود و فراهم آوردن زمینه ى ظهور، مى‌تواند بر پا بماند و خود را با این حركت منظّم هستى، هماهنگ كند ودر این فرجام نیك آفرینش، سهیم باشد و به رستگارى برسد، و نیز مى‌تواند حركتى نكند و وظیفه ى خود را به نهایت نرساند. آن وقت، ظلمِ فراگیر، زمینه ساز قسط و عدل مى‌شود و سیاهى، زمینه ساز نور مى‌شود و در دل تاریكى ها، چراغ‌ها افروخته مى‌شود. اكنون شایسته است به دو نكته توجه كنیم:

 

1. پیروزى حتمى سپیدى بر سیاهى

این درس قرآن است: (جاء الحقّ و زهق الباطل)  اگر حق را بیاورى، باطل مى‌رود، امّا اگر حركتى نشد، باطل به میدان مى‌آید و با این وجود، باز باطل نابود شدنى است. باطل، زمینه‌هاى فساد و نابودى را در نهان خود دارد. زیرا كسى كه خلاف قانون‌ها و سنّت‌هاى حاكم بر هستى مى‌رود، ناچار در معرض زوال است. خوب است به جملات زیر توجه كنیم:

محبّت و حكمت و عزّت كه تجلّیّاتى از جلوه‌هاى الله است، زمان ظهور را تعیین مى‌كند. از طرف معصومان(علیهم السلام)، زمانى براى ظهور تعیین نشده است. تنها آمادگى و زمینه سازى سریع تر، همراه دعا و التجا به درگاه خدا، لحظه ى ظهور را نزدیك مى‌كند. حضرت صاحب الامر(علیه السلام) در توقیعى كه خطاب به اسحاق بن یعقوب صادر شده، مى‌فرماید: وأكثروا الدّعاء بتعجیل الفرج؛ فإنّ ذلك فرجكم

«چه قدر امروز به سپیده ى فردا نزدیك است،»

مردم، در واپسین حركت تاریخ و آخرالزمان، گران مردى از فرزندان من، ظهور خواهد كرد. هنگامى كه پرچمش به اهتزاز در آید، شرق و غرب جهان را روشن مى‌سازد. با ظهور او، موجى از شادى و نور، عالم گستر مى‌گردد.

این جملات امید بخش، از زبان مهربانى در تاریخ ثبت شده كه رنج نسل‌ها را از گذشته‌هاى دور دیده، براى آن برنامه ریخته، در نگاه و عمل، همه ى آن‌ها را منظور داشته است. آن، نگاه مهربان على(علیه السلام) است كه چنین زیبا، پایان تاریخ را به تصویر مى‌كشد. سرچشمه ى عشق على(علیه السلام) محبت خالق هستى است.

 در روایت دیگرى آمده است: «اگر كسانى كه از درگاه الاهى روى گردانده اند، مى‌دانستند اشتیاق خداوند به آنان  چگونه است، از شدّت شوق، قالب تهى مى‌كردند و جان مى‌باختند.»

بنابراین، محبتِ همراه حكمت حق، حاكمیّتِ عدالت را به زمین بر مى‌گرداند و این، یك ضرورت است.

 

2. نقش دعا در تعجیل فرج

دعا

ما، شبى دست بر آریم و دعایى بكنیم         غم هجران تو را چاره زجایى بكنیم

سایه ى طائرِ كم حوصله، كارى نكند        طلب از سایه ى میمون هُمایى بكنیم

 

محبّت و حكمت و عزّت كه تجلّیّاتى از جلوه‌هاى الله است، زمان ظهور را تعیین مى‌كند. از طرف معصومان(علیهم السلام)، زمانى براى ظهور تعیین نشده است. تنها آمادگى و زمینه سازى سریع تر، همراه دعا و التجا به درگاه خدا، لحظه ى ظهور را نزدیك مى‌كند. حضرت صاحب الامر(علیه السلام) در توقیعى كه خطاب به اسحاق بن یعقوب صادر شده، مى‌فرماید: وأكثروا الدّعاء بتعجیل الفرج؛ فإنّ ذلك فرجكم.
امام حسن عسكرى(علیه السلام) نیز دعا براى تعجیل فرج را شرط رهایى از فتنه‌هاى دوران غیبت دانسته، مى‌فرماید:

به خدا سوگند! غیبتى خواهد داشت كه در آن، تنها كسانى از هلاكت نجات مى‌یابند كه خداوند او را بر قول به امامتش ثابت قدم داشته، در دعا براى تعجیل فرجش، موفّق كرده است.

در میان بنى اسرائیل، دعا سبب شد تا حضرت موسى(علیه السلام) صد و هفتاد سال زودتر از وقت تعیین شده، براى نجات بنى اسرائیل برانگیخته شود؛ كه در این امّت، خود امام موعود(عج) هم اصرار بر ظهور دارند و در چیدن پایه‌هاى آن، مخفیانه مى‌كوشند

 

 

دعا براى تعجیل فرج، از چنان اهمیّتى برخوردار است كه امام صادق(علیه السلام)مى فرماید:

 

هر كس، بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: خداوندا، بر محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان شتاب كن، نمیرد تا قائم را دریابد.

بنابراین، شیعه ى منتظر، باید در طول شبانه روز، اوقات نماز و همه ى ایّامى كه در آن‌ها به دعا سفارش شده، دعا براى تعجیل فرج را یك تكلیف و وظیفه ى مهمِّ عصرِ غیبت بداند و آن را فراموش نكند. دعا براى تعجیل فرج، دعاى همیشگى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه ى اطهار(علیهم السلام) و ملائكه ى آسمان‌ها بوده و هست.به هر تقدیر، كسانى كه خواستار دیدن عصاره ى خلقتند،  طالب حضور بهترین آفریده ى خدایند را، به دعا براى تعجیل فرجش روى مى‌آورند. چون، تأثیر دعا در نزدیك شدن فرج را باور كرده‌اند.

در میان بنى اسرائیل، دعا سبب شد تا حضرت موسى(علیه السلام) صد و هفتاد سال زودتر از وقت تعیین شده، براى نجات بنى اسرائیل برانگیخته شود؛  كه در این امّت، خود امام موعود(عج) هم اصرار بر ظهور دارند و در چیدن پایه‌هاى آن، مخفیانه مى‌كوشند.

آرى، سرانجام، انتظار، پایان مى‌پذیرد و سپیدى بر سیاهى پیروز مى‌گردد.

به امید آن روز.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 2 دی 1390برچسب:, :: 12:2 :: توسط : علی منجزی

 همه ما کم و بیش با مفهوم گناه و اثرهای آن تا حدودی آشنا هستیم. گناه ـ که همان تخلف از دستورهای الهی است ـ اثرات ویرانگری بر دنیا و آخرت انسان داشته و موجودیت و هویت معنوی او را به شدت متزلزل می‌کند. این اثرات در کتاب‌های اخلاقی نوشته شده که مطالعه آن پر سود است؛ اما در این مقاله از دو جهت به گناه و اثر آن پرداخته می‌شود: اول؛ اثر گناه بر قلب و بنیان اعتقادی انسان و دوم؛ اثر گناه بر رابطه معنوی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف .

 

اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان

از میان تمام آثار معاصی، مخرب‌ترین و خطرناک‌ترین اثر گناهان، اثری است که بر قلب یعنی مرکز ادراکی و اعتقادی انسان و جایگاه محبت الهی گذاشته می‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب می‌گردد. استمرار بر گناه باعث ایجاد حالاتی در انسان می‌شود که منشأ این حالات، تحول و دگرگونی قلب است.

پیشاپیش بر این مطلب اصرار داریم که چون اثرات گناه، مانند اثرات تقوا و اعمال صالح، کم‌کم و به آرامی صورت می‌پذیرد، شاید سال‌ها طول بکشد تا چنین حالاتی در انسان در اثر گناه ایجاد شود؛ از این‌رو شخص گناه‌کار متوجه نمی‌شود که با خود چه می‌کند؟(1)

از میان تمام آثار معاصی، مخرب‌ترین و خطرناک‌ترین اثر گناهان، اثری است که بر قلب یعنی مرکز ادراکی و اعتقادی انسان و جایگاه محبت الهی گذاشته می‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب می‌گردد. استمرار بر گناه باعث ایجاد حالاتی در انسان می‌شود که منشأ این حالات، تحول و دگرگونی قلب است

استمرار گناه باعث ایجاد حالاتی در آدمی می‌شود که هر چند نمی‌توان به‌طور دقیق‌تر مراحل و ترتیب آنها را بیان و بر همه افراد تطبیق نمود، امّا این حالات مشابه و در غالب گناه‌کاران کم و زیاد مشهود است. از خطرناک‌ترین این حالات در اثر تکرار گناه، به‌وجود آمدن حالت «شک» در مسائل اعتقادی و دینی، همچون توحید، معاد، نبوت و قرآن است که البته در ابتدا چون شخص هنوز با ایمان است او را آزار می‌دهد. آزار دهنده‌تر از آن این که این شک با استدلال و مطالعه کتاب برطرف نمی‌شود؛ از این‌رو شخص آلوده به گناه، به این در و آن در می‌زند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، اما نمی‌تواند. تنها راه اصلاح از این نوع شک آزار دهنده، ترک معصیت است و الاّ کم‌کم این شک به گونه‌ای در قلب تثبیت می‌شود که نتیجه آن، انکار اعتقادات خواهد بود.

از دیگر آثار ویران‌گرانه گناه، پذیرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالی به آن می‌باشد. البته نه این‌که نمی‌پذیرد، بلکه قلبش نمی‌تواند بپذیرد.

گناه

از اثرات دیگر مخرّب گناه در گناه‌کار، جبهه‌گیری در مقابل حق و اهل حقیقت و دفاع از باطل و اهل باطل است؛ گرچه نمی‌توان در همه افراد این حکم را جاری کرد، ولی گاهی دیده می‌شود که شخص گناه‌کار به امام معصوم و افعال وی اشکال دارد، اما از دشمنان وی دفاع می‌کند. و بدتر از آن این که در قلبش، نسبت به دشمنان اهل‌بیت، محبت دارد! گاهی هم می‌فهمد و از این نوع محبت‌ها در قلبش به ترس می‌افتد، ولی نمی‌داند ریشه آن از کجاست و چه باید بکند، نمی‌داند که باید گناه را کنار بگذارد تا قلبش درمان شود.

از دیگر آثار خانمان سوز گناه، بی‌علاقگی و بی‌حوصلگی نسبت به عبادات و مساجد و اماکن مذهبی است که در بعضی مواقع با پیدا شدن سئوال‌هایی مثل این‌که فلسفه نماز خواندن چیست؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ روزه گرفتن ما چه فایده‌ای برای خدا دارد و نظایر آن بروز می‌کند. البته گاهی هم این سؤال‌ها برای فهم حکمت و پایبندی بیشتر به فرایض الهی پرسیده می‌شود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازی و افراط در شوخی و خنده در آنها زیاد می‌شود.

آیاتی نظیر آیه«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ كَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛(2) سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نیز آیه «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ؛(3) چنین نیست که آنها مى‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دل‌هایشان نشسته است!» و یا آیه «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِیالصُّدُورِ؛(4) چرا که چشم‌هاى ظاهر نابینا نمى‏شود، بلکه دل‌هایى که در سینه‏هاست کور مى‏شود.» که در قرآن کریم آمده، بیان‌گر همین نکته مهم است.

در بسیاری از روایات نیز به موضوع مورد بحث تصریح شده است، به گونه‌ای که در یکی از سخنان امام صادق (علیه اسلام) آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نیافریده است. آنان دلالت‌های آشکار و نشانه‌های روشن را در آفرینش خود می‌بینند و ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفرینش شگفت آوری را که در کمال نظم است و بر وجود آفریدگار دلالت دارد، مشاهده می‌کنند، اما مردمانی هستند که درهای گناهان را بر خود گشوده و راه شهوت‌ها را بر خویش هموار کردند و در نتیجه هوا‌های نفس به دل‌هایشان چیره گشت و به سبب ستمی که بر خویش روا داشتند شیطان بر ایشان مسلط گشت و خدا این چنین به دل‌های متجاوزان مهر می‌نهد».(5)

حضرت آیت‌الله بهجت رحمه الله علیه می‌فرمود: «ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است

اثر گناه بر ارتباط معنوی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

در حدیث شریفی از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  آمده است: «آنچه باعث تأخیر افتادن دیدار ما با شیعیان ما می‌شود، اعمال ناشایست آنهاست. پس باید هر یک از شیعیان از اعمالی که باعث ناراحتی ما می‌شود دوری کنند».

علاوه بر آن توصیه بزرگان اخلاق، برای تحصیل رضایت حضرت ولی عصر(عج)، دایر مدار ترک گناه است. حضرت آیت‌الله بهجت رحمه الله علیه  می‌فرمود: «ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  است»(6) و در جواب این‌که چگونه می‌توان رابطه خویش را با اهل‌بیت(علیهم السلام) و محضر صاحب العصر(عج) تقویت کنیم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداری از خدا بعد از شناخت او.»(7) همچنین مرحوم آیت‌الله حسن صافی اصفهانی(ره) می‌فرمود: «کسی که واقعاً در مسیر تقوا [ترک گناه] قرار بگیرد، محال است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، [این امر] حتمی و قطعی است.»(8) شکی نیست که رابطه با امام عصر(عج) و رضایت حضرتش و حتی تشریف به محضر ملکوتی ایشان را فقط باید در ترک گناه جست‌وجو کرد.

 

غفلت
راهی برای ترک گناه

حال که این‌قدر گناه اثرات بسیار بدی بر روح و جسم آدمی می‌گذارد، باید به سراغ راه‌های ترک گناه رفت. از مهم‌ترین راه‌های ترک گناه ـ مطابق با روایات و توصیه‌ های علمای اخلاق‌‌ ـ یاد مرگ است، اما این امر باید مرتّب و مداوم باشد، این عمل مؤثر باید هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پیدا کند. یاد مرگ، داوری بسیار قوی برای اصلاح قلب و رفع اثرات گناه است.

عاشق دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، اگر حقیقتاً به دنبال مطلوب خود هست، باید به دنبال این مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را یاد کرده و جهت سهولت در کار، کتاب‌هایی درباره مرگ و معاد  و عواقب گناهان را مطالعه نماید و از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) با گریه و تضرع بخواهد تا کم‌کم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و میل به گناه در وی آن‌قدر ضعیف شود که شخص بر هوای نفسش غالب گردد، چرا که این امر، همان رضایت امام زمان (عج)  و نقطه اتصال به آن حضرت است.

 

پی نوشت ها:

[1]. از آن سو، ‌چون اثرات تقوا و مستحبات تدریجی است، لذا غالباً انسان استقامت خود را از دست می‌دهد. به همین جهت قرآن و روایات بر استقامت تأکید ویژه دارند.

[2]. سوره روم/10.

[3]. سوره مطففین/14.

[4]. سوره حج/46.

[5]. بحارالانوار، ج3.

[6]. در محضر بهجت، ج1.

[7]. به سوی محبوب.

[8]. شوق وصال.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 11:58 :: توسط : علی منجزی

 امام زمان(عج)

 

 

 

خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».

اشاره:

در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل‌سنّت از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده از فتنه‌ای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگ‌ترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنه‌ای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.

با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگی‌های دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکان‌پذیر نیست و نمی‌توان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بی‌مانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهان‌گستر، در این مقاله با بهره‌گیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال می‌پردازیم.

 

1. معنا و مفهوم دجّال

«دجّال» بر وزن فعّال صیغة مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار می‌رود. در کتاب‌های لغت، احتمال‌های متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) واژة دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران»2 گرفته شده است، گفتنی است اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه‌رنگی به نام قطران می‌پوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» می‌گفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را می‌پوشاند، از او با این عنوان یاد می‌شود.

ب) واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

ج) ریشة لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق می‌شود که او بیشتر مناطق جهان را درمی‌نوردد و تحت سلطة خود درمی‌آورد.

د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام می‌خوانند که او با کفرش مردم را می‌پوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش می‌پوشاند یا اینکه حق را با باطل می‌پوشاند.

هـ‍) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه می‌دهد و موجب فریب مردم می‌شود.

خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند.

و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم می‌گذارد گنج‌های طلا نیز با او همراه است.

ز) ریشة این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ هم‌سفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نام‌گذاری کرده‌اند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود می‌پوشاند.

ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گسترة زمین را با اعمال خود آلوده می‌کند.3

مؤلف لغت‌نامة «تاج العروس» پس از نقل اقوال یاد شده می‌نویسد: «...بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغ‌گوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حق‌پوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد».4

 

امام زمان (عج)

2. دجّال در روایات

با نگاهی اجمالی به مجموعه روایت‌هایی که در زمینة خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوع‌ها و سرفصل‌های متعدّدی روبه‌رو می شویم که بررسی کامل همة آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوع‌ها و سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم.

الف) حتمی بودن خروج دجّال: در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانه‌های قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام از پیامبر گرامی اسلام نقل می‌کند، می‌خوانیم: «پیش از ساعت [قیامت] ده رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و...».6

در برخی روایات حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی علیه‌السلام دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله می‌توان به روایت نبوی زیر اشاره کرد: «هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است».7

ب) بزرگی فتنة دجّال: در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنة دجّال، فتنه‌ای بزرگ و بی‌مانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید:

«ای مردم! بر روی زمین فتنه‌ای بزرگ‌تر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است».8

در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین روایت شده است: «از آفرینش آدم ـ درود خدا بر او باد ـ تا برپایی قیامت، امری بزرگ‌تر از دجّال نبوده است».9

ج) هشدار همة پیامبران دربارة خروج دجّال: خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشته‌اند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه می‌فرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».10

واژة یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ»و «فریب» مشتق شده و دلیل نام‌گذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری می‌کند و این کار از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست.

د) ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ دجّال: در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ فتنة دجّال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین نقل شده است: «هر یک از شما هنگامی که از تشهّد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب جهنّم، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شرّ مسیح دجّال».11

در برخی روایات نیز توصیه‌هایی برای در امان ماندن از شرّ فتنه دجّال شده است، از جمله در یکی از روایات نبوی می‌خوانیم: «هر کس ده آیة ابتدایی سورة کهف را حفظ کند، از فتنة دجّال در امان می‌ماند.12

ه‍) آثار شیعی دجال ندارند : پیش از بررسی ویژگی‌هایی که در روایات برای دجّال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنّت، کمتر به موضوع دجّال پرداخته شده است تا آنجا که در کتاب‌هایی مانند «الکافی» ثقةالاسلام کلینی رحمه‌الله، کتاب «الغیبة» نعمانی رحمه‌الله و «الإرشاد» شیخ مفید رحمه‌الله که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانه‌های ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم دربارة دجّال نیامده است و مجموع روایاتی که در «کمال‌الدّین و تمام النّعمه» شیخ صدوق رحمه‌الله و کتاب «الغیبة» شیخ طوسی رحمه‌الله دراین‌باره نقل شده است، به ده مورد هم نمی‌رسد. افزون بر این، بیشتر روایت‌هایی که از طریق اهل سنّت دربارة دجّال و ویژگی‌های او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.

و) دجال رمزی: با توجّه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجّال یا ویژگی‌های او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایه‌ای بودن ویژگی‌های دجّال و انطباق نداشتن این ویژگی‌ها بر شخص یا موجود معین و مشخص شده‌اند. سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمی‌شمارد، در بررسی این ویژگی‌ها می‌نویسد: «بی‌تردید در اینکه اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچ یک از آنها را نمی‌توانیم بپذیریم و نمی‌شود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی می‌باشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرف نظر کنیم می‌بینم که در این روایات مطالبی اعجاز آمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست.... با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است».13

یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و می‌نویسد: «ریشة داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که درباره‌اش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیة دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است».14

برای مطالعه کامل این نظریه اینجا را کلیک کنید.

امام زمان

ز) ویژگی‌های دجّال: پس از این مقدّمه به بررسی مهم‌ترین ویژگی‌های ظاهری و رفتاری دجّال می‌پردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادّعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و... از مهم‌ترین ویژگی‌های دجّال است. برای روشن‌تر شدن این ویژگی‌ها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی می‌کنیم.

در یکی از احادیث نبوی، دجّال این‌گونه توصیف شده است: «من دربارة دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصله‌دار و مویی پیچان (مجعّد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور كلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه می‌شود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمی‌بینید تا اینکه از دنیا بروید».16

دراین‌باره همچنین از پیامبر اعظم علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: «دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنكی17 بزرگ است». 18 در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، دربارة ویژگی‌های دجّال چنین می‌خوانیم: «ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجّال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجّال بر حماری که فاصلة بین دوگوشش یک میل است خروج می‌کند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همة کرانه‌های زمین جز مکّه و دو حومة آن و مدینه دو حومة آن درآید.19

دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنكی بزرگ است

در روایتی که از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ «اصبغ بن نباته» که از آن حضرت دربارة ویژگی‌های دجّال پرسیده بود، می‌فرماید:  «دجّال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیک بخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریه‌ای که او را یهودیه می‌شناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان می‌درخشد که گویی ستارة سحری است و در آن علقه‌ای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بی‌سوادی آن را می‌خواند و در دریاها فرو می‌رود، آفتاب با او حركت می‌كند و در مقابلش كوهی از دود است و پشت سرش كوه سفیدی است كه مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی كه بر حمار سپیدی كه فاصله هر گامش یك میل است، سوار شده خروج می‌كند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنكه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را می‌شنوند، می‌گوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازه‌گیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمی‌خورد و راه نمی‌رود و زوالی ندارد».20

 

ح) سرانجام دجّال: در مورد سرانجام دجّال و اینکه او به دست چه کسی نابود می‌شود، با دو دسته روایت روبه‌رو هستیم. در دسته‌ای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی علیه‌السلام کشته می‌شود و در دسته‌ای دیگر از روایات از حضرت عیسی علیه‌السلام به عنوان کشندة دجّال یاد شده است.

در نخستین روایت دستة اول كه از امیر مؤمنان علی علیه‌السلام نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم: «آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان21 (جامه‌های) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنة «افیق»22 به دست کسی که عیسی بن مریم علیه‌السلام پشت سر او نماز می‌خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می‌رساند».23

امام زمان(عج)

امام صادق علیه‌السلام نیز دراین‌باره می‌فرماید: «روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجّال پیروز می‌گرداند و او را در کناسه کوفه به دار می‌زند».24 در یکی از روایات دستة دوم، به نقل از پیامبر اعظمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله چنین آمده است: «در همین حالت که وی بدین گونه می‌گذارند، خداوند عزّ و جلّ مسیح پسر مریم علیه‌السلام را برمی‌انگیزد و او نزد منارة سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل می‌شود در حالی که دستش را بر شانه‌های دو فرشته گذاشته است دنبال او می‌رود تا اینکه او را در نزدیکی دروازة «لدّ»25 شرقی می‌یابد و او را می‌کشد».26

در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلامصلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده است که فرمودند: «دجال در امت من خارج میشود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی می‌کند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم علیه‌السلام را برمی‌انگیزد ـ در حالی که او مانند بن مسعود ثقفی است ـ و او بر دجال غلبه می‌کند و نابودش می‌سازد».27 با توجّه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجّال امکان‌پذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار می‌کنیم.

ط) دجّال و دیگر مدّعیان دروغین: نکتة دیگری که از روایات دربارة دجّال به دست می‌آید این است که پیش از خروج دجّال اصلی، دجّال‌ها یا کذّاب‌های فراوانی خروج می‌کنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم می‌شوند. در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: «پیش از خروج آن دجّال، افزون بر هفتاد دجّال خروج می‌کند».28

پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روایت دیگری دراین‌باره می‌فرماید: «در آخرالزّمان دجّال‌های دروغ‌گویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه می‌کنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیده‌اید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند».29 همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «همانا به زودی در امّت من، سی مدّعی دروغین برخواهند خاست که همة آنها گمان می‌کنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست»30 با توجّه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است،31می‌توان گفت که دجّال با ویژگی‌هایی که در این مقاله برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجّال شده، صرفاً از باب همانندی با دجّال واقعی از نظر بیان ادّعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعاً ده‌ها دجّال با ویژگی‌های منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزّمان خروج می‌کند.

 

با توجه به مجموعه مطالبی که در این مقاله بیان شد، درمی‌یابیم که فتنة دجّال فتنه‌ای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. 33

ابراهیم شفیعی سروستانی

تنظیم و تلخیص: گروه دین و اندیشه - عسگری

 


 

1. ر.ک: معجم أحادیث الإمام المهدی علیه‌السلام، ج 2، ص137-5؛ لطف‌الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج 3، صص 103-111.

2. «قطران» مادة رقیق و چسبنده و سیاه رنگی است که با جوشاندن چوب و زغال و مانند آن به دست می‌آید و برای نگهداری چوب از پوسیدگی به کار می‌رود. (فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1649).

3. ر.ک: سیّد محمّد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 14، ص 228، مادة «دجل»؛ سعید الخوری اشرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 1، ص 320؛ فخر الدّین الطریحی، مجمع البحرین، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق.، ج 5، ص 369؛ علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ج 7، ص 10481.

4. تاج العروس، ج 14، ص 228.

5. محمّد خزائلی، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 479.

6. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 436، ح 426؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 209، ح 48.

7. فرائد السمطین، ج 2، ص 334، ح 585.

8. ابن حماد، الفتن، ج 2، ص 517، ح 1446.

9. همان، ص 518، ح 1450.

10. احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 221.

11. همان، ج 2،‌ص 237. محمّد بن مسلم، صحیح، ج 1، ص 412، باب 25، ح 588.

12. صحیح مسلم، ج 1، ص 555، ح 809

13. سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبرا، ترجمة سیّد حسن افتخارزاده، صص 642ـ643.

14. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، صص 225ـ226.

15. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمة علی‌اکبر مهدی‌پور، ج 2، ص 1143.

16. الفتن، ج 2، ص 519، ح 1454.

17. «ناخنك» یك ضایعه گوشتی مثلثی شكل است كه از سفیدی چشم «ملتحمه» روی سیاهی چشم «قرنیه» كشیده می‌شود. این ضایعه در طرف بینی است. (ر.ک: http: //www.daneshnameh.roshd.ir)

18. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.

19. شیخ صدوق، کمال‌الدّین و تمام النّعمه، ترجمة منصور پهلوان، ج 2، ص 319، بحارالانوار، ج 52، صص 193-194.

20. کمال‌الدّین و تمام النّعمه،ج2، صص 313ـ314.

21. «طیلسان» جمهای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی و آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است.(لغتنامه(دهخدا)، ج10، صص 15603-15604.

22.در لغتنامه دهخدا آمده است که «اَفیق» اسم چند محل است: ا. اسم شهری بود که در مرز و بوم یهودا و بن یامین به طرف شمال غربی اورشلیم در نزدیکی سوکوه واقع بود و الان آن را «بلند الفوقه» گویند که در آنجا اسرائیلیان از فلسطینیان شکست یافته... تابوت عهد نیز از ایشان گرفته شد و.... (ر.ک: لغتنامه، ج2، ص 3107.

23. بحارالانوار، ج 52، ص 194.

24. همان، ص 308، ح 84.

25.«لدّ» روستایی در نزدیکی بیتالمقدس، در سرزمین فلسطین است. دروازه لد(باب لد) در برخی روایات محل فرود آمدن حضرت عیسی علیه‌السلام معرفی شده است. مراصدالاطلاع، ج3، ص 1302.)

26. صحیح مسلم، ج 4، ص 2250، ح 7.

27. صحیح مسلم، ج 4، ص 2258، باب 23، ح 2940؛ مستند احمد، ج2، ص 166.

28.. الفتن، ج2، ص 519، ح 1455.

29. صحیح مسلم، ج 1، ص 12، ح 7.

30. مسند احمد، ج 5، ص 278.

31. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: معجم احادیث الامام مهدی علیه‌السلام، ج 2، صص 43-32.

32. تاریخ غیبت کبری، ص 662.

33. برای مطالعه بیشتر در زمینه موضوع دجال ر،ک: سعید ایوب، عقیدة المسیح الدجال فی الادیان (قراءة فیالمستقبل)، چاپ اول: بیروت، دارالهادی، 1411 ق؛ ابن کثیر دمشقی، المسیح الدجال، تحقیق: ابومحمد اشرف ابن عبدالمقصود، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1419 ق.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 30 آذر 1390برچسب:, :: 11:57 :: توسط : علی منجزی

 هنگامه ظهور و شباهتهاى آن به قیامت 

سنگ قبر

اشاره:

صحنه‏هاى قیامت با هنگامه ظهور حضرت حجت از جهات گوناگون مشابه یكدیگرند كه در این مجموعه خلاصه‏اى از شباهتها را كه از تفسیر و تأویل آیات قرآن برگرفته شده است در قالب 14 مقاله تقدیم خواهد شد. در شماره پیشین با بیان مقدمه مفصل درباره این ارتباط موضوع چهارده شماره همراه با چکیده مباحث آن ارائه گردید تا خواننده محترم در جریان و پیوند مطالب باشد. اکنون سومین شباهت تقدیم می گردد.

 

شماره پیشین: شاید هیمن جمعه، ظهور باشد!؟ (ناگهانى بودن ظهور و قیامت) 

 

 

4 - برانگیخته شدن مردگان

در زمان‏ ظهور حضرت ‏بقیةاللَّه جمعى از اموات ‏مؤمنان به اذن خداوند زنده مى‏شوند و به زندگى دنیا باز مى‏گردند و این امر چنان واضح و مسلّم است كه در برخى از دعاهاى مشهور به صورت یكى از حوایج و خواسته‏هاى مهم شیعیان و منتظران یاد شده است. به نمونه‏اى از احادیث و ادعیه‏اى كه در این‏باره آمده توجه فرمایید:

حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام ضمن گفتارى طولانى فرمود:...اى شگفتا! و چگونه تعجب نكنم از مردگانى كه خداوند آنها را زنده برانگیزد، گروه گروه با تلبیه و پاسخگویى به دعوت كننده الهى به كوچه‏هاى كوفه وارد شوند....(1)

امام صادق علیه السلام فرمودند: و چون هنگام قیامش برسد در ماه جمادى الآخر و ده روز از ماه رجب بارانى خواهد بارید كه خلایق مانند آن را ندیده باشند، پس خداوند متعال با آن گوشتهاى مؤمنان و بدنهایشان را در قبر خواهد رویاند، و گویا آنها را مى‏بینم كه از سوى جهینه پیش مى‏آیند در حالى كه موهاى خود را از خاك مى‏تكانند.(2)

هنگامى كه قائم ما بپاخیزد خداوند گروهى از شیعیان ما را براى او زنده مى‏كند

همچنین از آن حضرت روایت شده كه فرمودند: هرگاه قائم آل محمدصلى الله علیه وآله به‏پا خیزد از پشت كعبه بیست و هفت مرد را بیرون مى‏آورد. پانزده تن از قوم موسى كه به سوى حق راهبرى و به آن دادگرى كنند، و هفت تن از اصحاب كهف، یوشع وصى حضرت موسى، و مؤمن آل فرعون، سلمان فارسى و ابودُجانه انصارى و مالك اشتر.

از ابوبصیر آمده كه گوید به حضرت امام صادق ‏علیه السلام عرض كردم: این‏كه خداوند تبارك و تعالى مى‏فرماید: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛(3) آنان به شدّت به خداوند سوگندها یاد كردند كه خداوند هرگز كسى را كه بمیرد برنمى‏انگیزد، آرى این وعده حتمى خداوند است ولى بیشتر مردمان نمى‏دانند. منظور چیست؟

فرمود: اى ابوبصیر! در این باره چه مى‏گویند؟ عرض كردم: مى‏پندارند و قسم مى‏خورند كه خداوند مردگان را زنده نمى‏كند. حضرت فرمود: مرگ بر كسى كه چنین سخنى مى‏گوید، از آنها بپرس كه آیا مشركین به اللَّه قسم مى‏خوردند یا به لات و عزّى؟

ابوبصیر مى‏گوید گفتم: فدایت شوم پس برایم بیان فرما.

فرمود: هنگامى كه قائم ما بپاخیزد خداوند گروهى از شیعیان ما را براى او برمى‏انگیزد و زنده مى‏كند كه شمشیرشان بر شانه‏هایشان است. چون این خبر به قومى از شیعیان ما كه نمرده باشند برسد به یكدیگر مى‏گویند: فلان و فلان و فلان از قبر برانگیخته شده و با قائم‏ علیه السلام هستند. وقتی این سخن به گوش گروهى از دشمنان ما رسید، مى‏گویند: اى گروه شیعیان چقدر دروغگو هستید! این دولت و حكومت شما است و شما دروغ مى‏گویید! نه واللَّه! اینها كه شما مى‏گویید زنده نشده و زنده نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آنها را حكایت كرده مى‏فرماید: «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ».(4)

و چرا تعجب نكنم از مردگانى كه خداوند آنها را زنده برانگیزد، تا گروه گروه به پاسخ دعوت كننده الهى به كوچه‏هاى كوفه وارد شوند

در دعاى عهد است كه «اَلَّلهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ لِعِبادِكَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِاً كَفَنی شاهِراً سَیْفی مُجَرِّداً قَناتی فِى الْحاضِرِ وَالْبادی»؛ خداوندا! اگر میان من و (ظهور) او مرگ كه بر بندگانت قضاى حتمى قرار داده‏اى، جدایى انداخت؛ پس مرا از قبرم برانگیز در حالى كه كفنم را بر كمر بسته، شمشیرم را از نیام بركشیده دعوتِ دعوت كننده در هر شهر و دیار را اجابت نموده باشم. و این به مهمترین ویژگیهاى قیامت شباهت دارد كه در آن روز تمامى مردگان زنده مى‏شوند تا مورد حسابرسى قرار گیرند و نیكان پاداش و بدان كیفر اعمال خود را ببینند.

در آیات قرآن‏كریم استدلالها و احتجاجهاى فراوان راجع به معاد در برابر مشركان و ملحدان به كار رفته است و تأكید شده كه خداوند متعال نه تنها قادر است آدمیان را به حال سابق خود باز گرداند و به صورت اول برانگیزاند، بلكه مى‏تواند سرانگشتان انسان را هم به همان گونه كه بود ترتیب دهد و بازسازى كند. «بَلى قادِرینَ عَلى اَنْ نُسَوِىَّ بَنانَهُ»(5)؛ در حقیقت ما تواناییم كه (خطوط) سرانگشتان او را (بار دیگر) بسازیم.

 

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری

ناگهان چقدر زود دیر میشود

در شماره‌ی آتی خواهید خواند:

پنجمین شباهت قیامت و عصر ظهور؛ نزدیک بودن ظهور

 


 

 

1.بحار الانوار: 47/52.

2.بحار الانوار: 337/52.

3.سوره نحل، آیه 38.

4.روضه كافى: 50.

5.سوره قیامت، آیه 4.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 29 آذر 1390برچسب:, :: 11:56 :: توسط : علی منجزی

 امام زمان

 

آیا از سرزمین یاس‌ها آمده‌ای كه عطر نفس‌هایت از فرسنگ‌ها جانمان را می‌نوازد؟!

یا از سرزمین آیینه‌ها آمده‌ای كه صداقت در كلامت موج می‌زند...؟! چشمان پرگناه ما هرگز تو را ندید. امّا با قلبمان تو را همیشه احساس می‌كنیم.

 

 

 

سلالة زهرا!

از دل‌تنگی زیاد گفته‌ایم و زیاد شنیده‌ای امّا مسئله این است آیا باور كردنش برایت آسان است یا دشوار!

آقای لحظه های پرالتهاب من!

جهان در پشت میله‌های زندان «چه كنم»گرفتار است و زمین با همة وجود خود «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما كسبت أیدی الناس» را احساس می‌كند.

 

مهربان‌تر از باران!

كودكان فقیری را در سرزمین‌های غنی غارت شده بارها دیده‌ام كه حتی به اندازة یك نفس كشیدن به آینده امیدی ندارند. فرزندانی كه از درد لاغری وگرسنگی به سادگی می‌شود دنده‌های نازك آنها را شمرد.

من تازه عروسان بیوه شده و عمر یك روزة نوزادانی را كه سال‌ها در انتظارشان بوده‌اند می‌فهمم. من چنگال‌های بی‌رحم نامردان عالم كه بر جوانی جوانان ما چنگ می‌اندازد را می‌بینم. من قلم‌هایی را كه تو را افسانه می‌خوانند می‌دانم

عزیز فاطمه!

من مادرانی را دیده‌ام كه فرزندان خود را در قنداقه‌ای پر از گل‌های سرخ می‌پیچند امّا به جای گهواره آنها را در گوری سرد می‌نهند و به جای لالایی نشید زار می‌خوانند.

 

آقای پر از احساس!

من آوارگان پر از خاك و نیاز را كه با هزاران بیم و امید به سرزمین‌های همسایه می‌گریزند و از مرگ به سوی تحقیر می‌شتابند را بارها دیده‌ام.

 

تنهاترین مرد خدا!

من عروسك‌های بچه‌های همسایه (فلسطین) را كه چشمانش خون و دست‌هایش تیغ آتش است كه می‌بینم از عروسك‌های مخمل خودم می‌ترسم.

من تازه عروسان بیوه شده و عمر یك روزة نوزادانی را كه سال‌ها در انتظارشان بوده‌اند می‌فهمم. من چنگال‌های بی‌رحم نامردان عالم كه بر جوانی جوانان ما چنگ می‌اندازد را می‌بینم.

من قلم‌هایی را كه تو را افسانه می‌خوانند می‌دانم.

 

یاور افلاكی من!

انگار هنجرة هنجارهای اسلام را غبار حرص و غفلت مسلمان آزار می‌دهد و من هنوز هم متحیّرم كه خدا چقدر صبور است!

شاهد دادگاه عدل!

بگذار تا اعتراف كنم كه اگر به اندازة جرعه‌ای عاشقت بودیم می‌آمدی. نیستیم كه نمی‌آیی...

حكومت عشق در مملكتی علَم می‌شود كه مردمش عاشق باشند؛ آری ما فقط عاشقی را «شعار» داده‌ایم و بس.

مهربانا! مگذار تسبیح نگاهمان از فرط جدایی دانه دانه شود...

 

 اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادی المهدی(عج)


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 آذر 1390برچسب:, :: 11:55 :: توسط : علی منجزی

 امام علی علیه السلام آمده است: « مَن استَعانَ بِالأمَانی أفلَس؛ کسی که از آرزوهای دراز کمک بگیرد، فقیر و مفلس می شود (و زندگی فقیرانه ای خواهد داشت هر چند ثروتمند باشد)

 


آرزو

 

شاید هریک از ما در زندگی، دارای آرزوهایی باشیم و همیشه در خیال خود نیز، در صدد دست یافتن به آن ها. از نظر اسلام اصل داشتن آرزو مذمّت نشده است. هم چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «آرزو برای امت من رحمت است»(1)؛ چرا که به ‌واسطه همین آرزوها، انسان به تکاپو، امید، سعی و تلاش در زندگی واداشته می ‌شود.

 

 

آرزو و امل، عامل حیات و حرکت انسان است؛ ولی اگر از حد بگذرد و به صورت آرزوی دور و دراز در آید، بدترین عامل انحراف و بدبختی است. مانند آب باران که مایه حیات است، اما این آب اگر از حد بگذرد، مایه غرق شدن و نابودی خواهد شد. این آرزوی کشنده همان است که آن را مایه بی خبری از خدا و حق و حقیقت می شمارند. این آرزوها و امیدهای دور و دراز چنان انسان را به خود مشغول می دارد و غرق در عالمی از تخیل می سازد که از زندگی و هدف نهائی اش به کلی بیگانه می شود.

هر قدر آرزوها طولانی تر باشد، تهیه مقدمات بیشتری را می طلبد؛ همچنین صرفه جویی بیشتری برای حفظ اموال و ثروت ها جهت رسیدن به آن آرزوهای دور و دراز لازم است و نتیجه این دو، یک زندگی توأم با درد و رنج و سخت گیری بر خود و خانواده خود، توأم با تلاش شبانه روزی بی رویه خواهد بود

 

 

آرزوی طولانی از دو چیز ناشی می ‌شود: یکی جهل و دیگری دنیادوستی. جهل و نادانی انسان باعث می‌ شود از بسیاری از حقایق غافل بماند؛ چه ‌بسا انسان به جوانی خود مغرور می ‌شود و فرا رسیدن مرگ را بعید بشمارد و به ‌همین خاطر، دائم به فکر آرزوهای طولانی خویش باشد و از یاد خدا غافل شود. گاهی نیز انسان به ‌خاطر دنیادوستی و محبتی که به علائق و لذات دنیوی پیدا می‌ کند، گرفتار آرزوهای طولانی شود. امام علی علیه السلام فرموده است: « اتَّقُوا خِدَاعَ الْآمَالِ فَکمْ مِنْ مُؤَمِّلِ یوْمٍ لَمْ یدْرِکهُ وَ بَانِی بِنَاءٍ لَمْ یسْکنْهُ وَ جَامِعِ مَالٍ لَمْ یأْکلْهُ؛ از فریب آرزوها بپرهیزید؛ چه بسیار کسانی که آرزو داشتند روزی را (در آغوش ناز و نعمت بگذارنند) و هرگز به آن نرسیدند. چه بسیار کسانی که خانه و قصری ساختند، ولی هرگز در آن ساکن نشدند و چه بسیار کسانی که اموال زیادی اندوختند، ولی هرگز از آن نخوردند».(2) طول امل پیامدهای خطرناک و مخرب و سوئی را به دنبال دارد:

 

 

 

 

قساوت قلب

 

قساوت قلب

طول امل و طولانی شدن آرزو، انسان را از خدا غافل می کند و به دنیا حریص می سازد و آخرت او را به دست فراموشی می سپارد. اینها همه اسباب سنگدلی و قساوت است و سنگدلی در واقع کنایه از نفوذ ناپذیری است؛ یعنی یاد خدا و یاد آخرت به هیچ وجه در دل او نفوذ نمی کند. به همین دلیل در حدیثی آمده است که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «یا مُوسی لا تَطُولُ فِی الدُّنْیا أَمَلَک، فَیقْسُو قَلْبَک، وَالْقاسِی الْقَلْبِ مِنّی بَعیدٌ؛ ای موسی! آرزوی خود را در دنیا طولانی نکن که قسی القلب خواهی شد و قسی القلب از من دور است».(3)

 

 

زندگی پر رنج

هر قدر آرزوها طولانی تر باشد، تهیه مقدمات بیشتری را می طلبد؛ همچنین صرفه جویی بیشتری برای حفظ اموال و ثروت ها جهت رسیدن به آن آرزوهای دور و دراز لازم است و نتیجه این دو، یک زندگی توأم با درد و رنج و سخت گیری بر خود و خانواده خود، توأم با تلاش شبانه روزی بی رویه خواهد بود. در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است:« مَن استَعانَ بِالأمَانی أفلَس؛ کسی که از آرزوهای دراز کمک بگیرد، فقیر و مفلس می شود (و زندگی فقیرانه ای خواهد داشت هر چند ثروتمند باشد)».(4)

 

محرومیت از نعمت ها

کسانی که گرفتار آرزوهای دور و درازند و در دریای امانی و آرزوها غوطه ورند، اغلب به سراغ صرفه جویی و سخت گیری هر چه بیشتر در استفاده از مواهب حیات و زندگی می روند تا به آرزوهای دور و دراز خود برسند. به همین دلیل نسبت به همه کس حتی خویشتن و زن و فرزند بخیل خواهند بود، همان بخلی که آن ها را از بهره گیری از نعمت های الهی محروم می سازد و در عین برخورداری از امکانات فراوان، زندگی فقیرانه ای دارند. البته مقصود از طول امل، آرزوهای دست نیافتنی است و گر نه تدبیر امور آینده و رسیدگی به امر معیشت، به قدر کفایت، از نشانه های کمال فرد محسوب می شود.

کسانی که گرفتار آرزوهای دور و درازند و در دریای امانی و آرزوها غوطه ورند، اغلب به سراغ صرفه جویی و سخت گیری هر چه بیشتر در استفاده از مواهب حیات و زندگی می روند تا به آرزوهای دور و دراز خود برسند. به همین دلیل نسبت به همه کس حتی خویشتن و زن و فرزند بخیل خواهند بود، همان بخلی که آن ها را از بهره گیری از نعمت های الهی محروم می سازد

 

 

 

کفران نعمت

آرزوهای دراز، انسان را به آن چه ندارد و شاید هرگز به آن نمی رسد دلبند می سازد، به همین دلیل آنچه را از نعمت های الهی در دست دارد کوچک می شمرد و نسبت به آن بی اعتناست و این کفران نعمت، پیامدهای شومی در دنیا و آخرت برای او دارد. هم چنانکه امام علی علیه السلام فرموده است:« تَجَنَّبُوا المُنی؛ فَإِنَّها تَذهَبُ بِبَهجَةِ نِعَمِ اللّه عِندَکم، وتُلزِمُ استِصغارَها لَدَیکم وعَلی قِلَّةِ الشُّکرِ مِنکم؛ از آرزوهای دراز بپرهیزید که زیبایی نعمت های الهی را از نظر شما می برد و آن ها را نزد شما کوچک می کند و به کمی شکر و کفران نعمت از سوی شما منتهی می شود».(5)

 

سرچشمه بسیاری از گناهان

طول امل آدمی را به انواع گناهان دعوت می کند؛ زیرا رسیدن به این آرزوها معمولاً از طریق مشروع غیر ممکن است. بنابراین گرفتاران این رذیله اخلاقی خود را ناگزیر می بینند که در کسب درآمدها چشم بر هم نهند و حلال و حرام را شناسایی نکنند و از غصب حقوق دیگران، خوردن اموال یتیمان، کم فروشی، رباخواری، رشوه و مانند این امور ابا نداشته باشند. در حدیث دیگری از امام علی علیه السلام می خوانیم: « مَنْ طَالَ أَمَلُهُ سَاءَ عَمَلُه‏؛ کسی که آرزویش دراز باشد، عملش بد می ‌شود».(6)

 

فراموشی مرگ

کسانی که در زندگی گرفتار این رذیله اخلاقی هستند، هرگز نه سخنی از مرگ بر زبان می رانند و نه در فکر آخرتند؛ بلکه همواره در گرداب غفلت غوطه ورند. هیچ توجهی به کمالات معنوی ندارند و طبیعتاً چنین کسانی روی سعادت را نخواهند دید. چنانکه فرموده اند: « أکثرُ النّاسِ أملاً أقلُّهُم للمَوتِ ذِکراً؛ کسی که آرزویش از همه طولانی تر است، از همه کمتر به یاد مرگ است».(7)

 

پی نوشت ها :

1. میزان الحکمه، ج1، ح 672.

2. کافی، ج2، باب القسوه، ح 1.

3. تصنیف الغرر، ص 314.

4. همان.

5. همان، ص 313.

6. همان، ص 312.

7. همان، ص 313.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 27 آذر 1390برچسب:, :: 11:54 :: توسط : علی منجزی

 در اثر آزمایش و امتحان الهی، خوبی‌ها و بدی‌های انسان جلوه می‌کند و به قولی، رو می‌شود. آزمایش‌های الهی، قدرت‌های نهفته در انسان را به نمایش می‌گذارد و صفات بد و خوب نهفته در انسان، بر اثر امتحان و آزمایش بر ملا می‌شود.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَكُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»  یعنی : «آیا مردم پنداشتند كه تا گفتند ایمان آوردیم رها مى‏شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏گیرند» (1). آری سنت پروردگار متعال این است که اهل ایمان را در مواجهه با سختی ها و مشکلات مورد آزمایش قرار می دهد تا عیار ایمان هر یک مشخص گردد. پس اگر بر اساس امتحانات الهی، نقطه ضعف‌های بر ملا شده را شناختیم و آنها را ریشه‌یابی و ترمیم کردیم، در این آزمون موفق هستیم؛ ولی اگر اشتباهات خود را نپذیرفتیم و در مقابل آن توجیه آوردیم، در این صورت، به شیطان اقتدا کرده‌ایم.

امتحانات و آزمون‌های الهی، به نفع ماست؛ البته اگر انسان، با خدا باشد، اما اگر خدا را فراموش کند بی‌تردید گمراه و از راه، خارج خواهد شد.

در آخرالزمان، همه شیعیان امتحان می‌شوند. «آزمایش‌های آخرالزمان، منافق‌کُش است و آدم‌های پیچیده را نیز روشن می‌کند». امتحانات و آزمون‌های آخرالزمان، یک نوع تمرین سربازی برای امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) است.

در همه دوران‌ها، حق و باطل در تقابل بوده‌اند، و از این میدان کسانی پیروز بیرون آمده‌اند که بصیرت داشته‌اند. اما سؤالی مطرح است و آن اینکه گاهی آنقدر فتنه سنگین می‌شود که تشخیص حق و باطل، دیگر ممکن نیست. مثلاً معاویه به ظاهر نماز می‌خواند و امیر‌المؤمنین(علیه السلام) هم نماز می‌خواند؛ حال در چنین مواقعی که برخی فتنه‌گران، شیوه منافقان را پیش می‌گیرند، چه باید کرد؟ چگونه باید تشخیص دهیم که کدام طرف، حق است و کدام طرف، باطل؟

 

 

 برای ظهور دولت یار، باید غربال شد؛ چنانچه خدای متعال در آیه 154 سورة آل‌عمران می‌فرماید: «تا خدا آنچه در سینه‌هایتان پنهان می‌دارید، بیازماید و هر چه در دل دارید، پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه‌ها آگاه است». مرحوم علامه طباطبایی(رحمة الله علیه) نیز در این زمینه می‌نویسد: «سنت خدای تعالی بر این جاری شده است که ابتلا و خالص سازی، عمومی باشد؛ هم شامل آنان (جبهه باطل) می‌شود و هم شامل شما... و با آزمایش افکار باطنی شما، خالص سازی ایمان و برطرف شدن شرک قلبیتان، یکی از دو طرف سعادت و شقاوت برایتان متعین شود».(2)

 

حق

در همه دوران‌ها، حق و باطل در تقابل بوده‌اند، و از این میدان کسانی پیروز بیرون آمده‌اند که بصیرت داشته‌اند. اما سؤالی مطرح است و آن اینکه گاهی آنقدر فتنه سنگین می‌شود که تشخیص حق و باطل، دیگر ممکن نیست. مثلاً معاویه به ظاهر نماز می‌خواند و امیر‌المؤمنین(علیه السلام) هم نماز می‌خواند؛ حال در چنین مواقعی که برخی فتنه‌گران، شیوه منافقان را پیش می‌گیرند، چه باید کرد؟ چگونه باید تشخیص دهیم که کدام طرف، حق است و کدام طرف، باطل؟

یکی از درسهای پیشوایان راستین دین و آموزگاران معرفت و یقین، این است که دین خدا تنها و فقط، با نشانه حق و درستی، شناخته می‏شود و شخصیتها هر که باشند و در هر پایه‏ای از علم و معرفت و تقوا و دیانت جای داشته باشند، هرگز ملاک شناخت دین نیستند؛ هرگز! ایشان به ما آمو‌خته‌اند که مبادا تمام سخنان غیر معصومی را راست و درست بشمارید و غیر معصوم را در جایگاه معصوم بنشانید. و این آموزه‌ای است که گواه درستی‌اش خرد آدمی و آیات قرآن کریم است.

در نهج‏البلاغه آمده است که در رزمگاه جمل، مردی به نام حارث‏بن حوط گریبان امیر مؤمنان‏علیه‌السلام را گرفت که: «آیا چنین می‌اندیشی که من اصحاب جمل را گمراه می‌پندارم؟» آن حضرت او را پاسخی گفت که چراغ راه آدمیان حق‏جو در تمامی عصرها و نسل هاست: «ای حارث! تو به فرودست خود نگریستی و بالای سرت را ندیدی؛ از این رو، سرگردان شدی! بی‌گمان، تو حق را در نیافته‌ای تا اهلش را بازشناسی و باطل را نشناخته‌ای تا بدانی چه کسانی بدان گرویده‌اند.»‌(3)

توجه به قرآن و سفارشات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت معصومین(علیهم السلام)، دوستی با دوستان خدا و اهل‌بیت (علیهم السلام)، دشمنی با دشمنان خدا و اهل‌بیت(علیهم السلام)، توجه به مسأله ولایت در عصر غیبت و التزام به آن از مهم‌ترین شاخصه‌های حق محوری است

 

 

امیرالمؤمنین‏علیه‌السلام به حارث همدانی نیز آموخت: «دین خدا هرگز، نه به وسیله شخصیتها، بلکه با نشانه حق و راستی شناخته می‌شود؛ پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.»‌(4)

 

و امام صادق‏علیه‌السلام ابوحمزه ثمالی را هشدار داد: «بپرهیز از اینکه جز حجت خدا کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی.»‌(5)

این تعلیم ارزشمند بسان ترازویی است که پویندگان راه تحقیق و تفقّه، همواره باید خود را با آن بسنجند و بر اساس آن، سخنان دیگران را بپذیرند یا نپذیرند. و این خود آرزویی است!

توجه به قرآن و سفارشات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت معصومین(علیهم السلام)، دوستی با دوستان خدا و اهل‌بیت (علیهم السلام)، دشمنی با دشمنان خدا و اهل‌بیت(علیهم السلام)، توجه به مسأله ولایت در عصر غیبت و التزام به آن از مهم‌ترین شاخصه‌های حق محوری است. یک بررسی اجمالی در طول تاریخ نشان می‌دهد کهدر بروز فتنه‌ها، کسانی سربلند و پیروزند که همیشه پشت سر ولایت معصومین و نائبان آنها حرکت کرده‌اند. در حقیقت، جدا شدن از ولایت جدا شدن از صراط مستقیم است. بنابراین همیشه باید دو امر مهم را ـ که وصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حدیث ثقلین نیز هست ـ فراموش نکنیم و آن «اقتدا به قرآن و اهل‌بیت(علیهم السلام)» است. اگر به این دو متوسل شویم، از نفوذ فتنه‌ها در امان خواهیم بود.پی نوشت:

1-     سوره عنکبوت- آیه 2

2-     ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص75.

3-    نهج‏البلاغه، حکمت 254.

4-    امالی شیخ مفید / 5.

5-    کافی 2 / 298 ؛ معانی الاخبار/ 169.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 26 آذر 1390برچسب:, :: 11:52 :: توسط : علی منجزی

 گفتنی است که بیماریهای روحی با بیماریهای روانی فرق دارد . دکتر احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران می‌گوید:"در روانپزشکی چیزی به نام بیماری روحی وجود ندارد و کلاً سروکار این علم با روان است. در واقع روان به فعالیت مغز گفته می‌شود؛ همان‌طور که دیدن، فعالیت چشم است... اصولاً اشتباه رایجی است که مسئله روح را با مسئله روانپزشکی مخلوط می‌کنند.

 

 


افسردگی و راههای غلبه بر آن
همانطور که جسم ما بیمار می شود و احتیاج به مداوا دارد روحمان نیز بیمار می شود و نیاز به درمان دارد و همانطور که جسممان در معرض تهدید بیماری های مسری است روحمان نیز در خطر است اما این مسئله اغلب مورد غفلت ماست . متاسفانه انقدر که برای یک سرما خوردگی ساده اهمیت قائلیم برای درمان بزرگترین بیماریهای روحیمان اهمیت قائل نمی شویم .در حالیکه بیماری های روحی، مهلک تر و در تباهی سرنوشت ما موثر ترند .روح سالم می تواند جسم بیمار را شفا دهد اما جسم سالم نمی تواند روح بیمار را از بیماری نجات دهد .باید برای سلامتی روحیمان قبل از آنکه دیر شود و روزهای جوانی از دست برود اقدام کنیم .

 

 

گفتنی است که بیماریهای روحی با بیماریهای روانی فرق دارد . دکتر احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران می‌گوید:"در روانپزشکی چیزی به نام بیماری روحی وجود ندارد و کلاً سروکار این علم با روان است. در واقع روان به فعالیت مغز گفته می‌شود؛ همان‌طور که دیدن، فعالیت چشم است... اصولاً اشتباه رایجی است که مسئله روح را با مسئله روانپزشکی مخلوط می‌کنند و از واژه‌های بیماری روحی–روانی استفاده می‌کنند"(سایت پایگاه اطلاع‌رسانی سلامت ایران)

بیماریهای روحی همان عادات و ملکه های نفسانی هستند که به واسطه تکرار گناهان به وجود می آیند .حسادت ،تکبر،دورویی،ریاکاری نمونه هایی از بیماریهای روحی هستند.بیماریهای روحی با گناهان رابطه متقابل دارند .ابتدا اصرار بر گناه موجب بیماری روحی می شود و بیماری روحی نیز موجب ارتکاب بیشتر گناهان می شود.هیچ کس به اندازه فرد حسود ،غیبت نمی کند و تهمت بیشتر از ناحیه کسی که سوءظن دارد تکرار می شود.

درد بیماری های روحی به مراتب از دردهای جسمانی قوی تر است کسی که از حسادت در رنج است چنان دردی می کشد ،که اگر او را مخیر می کردی به انتخاب بین درد سوختگی جسمانی یا درد حسادت،چه بسا درد جسمانی را برآن ترجیح می داد

 

 

دراثر غیبت احساسات منفی و نفرت شکل می گیرد با پدید آمدن نفرت ،نسبت به موفقیت همدیگر ناخشنود می شویم و حسادت کلید می خورد .حسادت که به وجود آمد غیبت اوج می گیرد.

 

در اثر سوءظن تهمت می زنیم .وقتی تهمتها تکرار شد سوءظنمان تقویت می شود.

عدم توکل به خدا و پرستش مادیات ،عجز و ضعفهای مالی ما را بیش از حد بزرگ و مهم جلوه می دهد .با مشاهده ضعفهایمان عقده حقارت پیدا می کنیم و با حس حقارت مرتکب هزاران گناه خواهیم شد.همین گناهان حقارت ما را بیشتر می کنند.

 

تشخیص بیماریهای روحی

چنانچه کسی یکبار مرتکب غیبت شود نمی توان گفت بیمار شده است اما کسی که دائم غیبت می کند بیمار شده است او خود را ضعیف و حقیر و دیگران را بزرگ و مهم می بیند لذا به دنبال دلایلی برای آرام کردن خود خواهد گشت.وقتی به دیگران ثابت کرد که فلان کس واقعا بزرگ نیست بلکه بزرگ جلوه کرده است به آرامش خواهد رسید .

غیبت

وقتی یکبار دروغ می گوییم هنوز نمی توانیم مطمئن باشیم که بیمار شده ایم یا نه اما اگر به دروغگویی عادت کنیم قطعا بیمار شده ایم .دروغگو شهامت ندارد .دیگران را بیش از حد بزرگ و با اهمیت می بیند.لذا برای جلب رضایت دیگران و نظر مثبت آنها نسبت به خود مجبور به دروغگویی می شود .

 خداوند در قرآن از بیماری های روحی به مرض قلبی تعبیر می کند .شاید به خاطر آنکه این بیماری ها عواطف ما را مجروح و بیمار می کنند. : «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یَكْذِبُونَ »:در دل‌هاى آنان بیمارى جاى گرفته؛ پس خداوند بیمارى آنان را می‌افزاید و براى آنان عذاب دردناكى است، به سبب آنچه تكذیب  می کنند این آیه یکی از قوانین عمومی جهان را به ما معرفی کرده؛ سپس از آن نظر که همانند دیگر قوانین جهان به اراده پروردگار وضع شده، آن را به خداوند نسبت می‌دهد. این

قانون می‌گوید: «هر مرضی (مادامی که درمان نشود،)همچون هر موجود زنده ای رشد خواهد کرد .

در تفسیر آیه شریفه آمده: «چون بیماری خود را به مراکز رئیسی بدن یا قلب رساند، قانون تکامل که قانون عمومی خداوند در جهان است، آن را پیش می‌برد و می‌‌افزاید؛ زیرا هر موجودی در محیط مستعد خود حق حیات و رشد دارد و عنایت خداوند نسبت به همه یکسان است » (پرتویی از قرآن، سیدمحمود طالقانی، ج 1، ص 72)

 

درد روح

درد بیماری های روحی به مراتب از دردهای جسمانی قوی تر است کسی که از حسادت در رنج است چنان دردی می کشد ،که اگر او را مخیر می کردی به انتخاب بین درد سوختگی جسمانی یا درد حسادت،چه بسا درد جسمانی را برآن ترجیح می داد .

راه درمان ترک گناه است .چاهی که از آن آب کشیده نشود بعد از مدتی خشک می شود .حسودی که غیبت نکند و حسادت خود را به هیچ طریقی ابراز نکند از حسادت نجات پیدا خواهد کرد .شکاکی که از سوءظن پرهیز کند،و شک خود را ابراز نکند، حداقل بیماریش پیشرفت نخواهد کرد

شفای قلب مریض

 علم روانشناسی می تواند تا حدی به درمان بیماری های روحی کمک کند تعبیر این علم به روانشناسی شاید به دلیل تعاند برخی دانشمندان غربی با مسئله روح است و الا اصل این علم در بررسی مسائل روحی و اخلاقی است و کمتر ویژگی های جسمانی در آن مورد توجه است یک روانشناس در بررسی علل حسادت بیمار ،منشا حس حقارت او را بررسی می کند تا با ریشه یابی علل بیماری به درمان آن کمک کند.بنابراین روانکاوی کمک کننده است اما تا زمانیکه این علم با علوم دینی پیوند نخورد،بازهم ناقص است و نمی تواند مشکلات روحی بشر را به خوبی حل کند.

دیگر راه درمان ترک گناه است .چاهی که از آن آب کشیده نشود بعد از مدتی خشک می شود .حسودی که غیبت نکند و حسادت خود را به هیچ طریقی ابراز نکند از حسادت نجات پیدا خواهد کرد .شکاکی که از سوءظن پرهیز کند،و شک خود را ابراز نکند، حداقل بیماریش پیشرفت نخواهد کرد.

اما موثر ترین راه درمان توبه است .توبه مثل آتشی است که زخم علاج ناپذیر را می سوزاند .در حدیث حضرت علی علیه السلام است که :آخرالدواء الکی :آخرین راه درمان سوزاندن است وقتی یک زخم عفونی با هیچیک از راههای درمانی ،بهبود پیدا نمی کند باید آن را سوزاند.

اگر بتوانیم با مطالعه زیاد پیرامون آخرت ،و با تفکر زیاد درباره مرگ و در نظر داشتن فرصت عمر به پشیمانی لازم در جهت توبه برسیم این پشیمانی و اندوه سوزنده آن خود راه علاجی برای بیماریهای قلبمان می شود.پشیمانی توبه نه تنها از راه یادآوری و تلقین، تحکیم اراده و تقویت تقوا، موجب ترک گناه می‌شود، بلکه با حرارت معنوی‌اش گناهان را در خود ذوب می‌کند.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 25 آذر 1390برچسب:, :: 11:44 :: توسط : علی منجزی

 تربیت صحیح دینی، عوامل مؤثر در شقاوت انسان را خنثی می‌کند. یعنی اگر به راستی جوانان با مسجد و روحانیت، مجالس دینی، رساله عملیه مراجع تقلید و نیز با کتاب‌های محتوی احکام، اخلاق و اعتقادات اسلام، سر و کار داشته باشند، سعادتمند خواهند شد؛ هرچند از حیث قوانین وراثت، تغذیه، همنشین و محیط، محکوم به گمراهی و انحراف باشند.

 

 

 


 

سعادت

 

عوامل مؤثر در سعادت و شقاوت انسان

اوّل: قانون وراثت؛ هم به تجربه اثبات شده و هم از نظر علمی قابل اثبات است که فرزندان افراد صالح، صالح  و فرزندان افراد فاسق، فاسق می‌شوند. به عبارت روشن‌تر صفات نیک و بد پدر و مادر، به واسطه ژن‌های آنان به فرزندان منتقل می‌گردد. از این‌ رو پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرموده اند: از گُلی که روی منجلاب روییده می‌شود، بپرهیزید؛ یعنی با زنی که از نظر ظاهر زیبا باشد، امّا خانواده او پست یا بی‌ریشه و اهل معصیت باشند، ازدواج نکنید.

«أَیهَا النَّاسُ إِیاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ! قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ؟ قَالَ: الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ» [1]

آن نبی گرامی، دو ملاک و دو معیار «دین» و «اخلاق» را برای ازدواج مهم و اساسی می‌دانستند و همواره به مسلمین سفارش می‌کردند که به جز این دو معیار، دنبال چیز دیگری نباشید که فساد بزرگ در پی خواهد داشت.

«إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِیرٌ» [2]

این دو روایت شریف، اهمیت موضوع وراثت و انتقال صفات پدر و مادر به فرزندان و تأثیر به سزای صفات و حالات والدین بر روحیات و صفات فرزندان را نمایان می‌سازد.

 

دوّم: قانون تغذیه؛ نوع تغذیه انسان، بر خصوصیات ظاهری و باطنی او اثر‌گذار است و از این جهت در تعالیم دینی بر رعایت پاکی ظاهری و باطنی غذا، فوق‌العاده پافشاری شده است. وقتی انسان از کودکی غذایی بخورد که از لطافت ظاهری برخوردار است، لطافت و زیبایی ظاهری پیدا می‌کند. همچنان‌که غذاهای غیرلطیف، آن لطافت را به آدمی نمی‌بخشد.

اثر باطنی تغذیه، از اثر ظاهری آن مهم‌تر است. تغذیه انسان، از قبل انعقاد نطفه، در زمان بارداری و شیردهی مادر و پس از تولد تا پایان عمر، باید حلال و طیب باشد، وگرنه موجب شقاوت او می‌شود.

نوع تغذیه انسان، بر خصوصیات ظاهری و باطنی او اثر‌گذار است و از این جهت در تعالیم دینی بر رعایت پاکی ظاهری و باطنی غذا، فوق‌العاده پافشاری شده است. وقتی انسان از کودکی غذایی بخورد که از لطافت ظاهری برخوردار است، لطافت و زیبایی ظاهری پیدا می‌کند

 

 

امام حسین«‌سلام‌الله‌علیه»، در روز عاشورا، در پاسخ به سؤال حضرت زینب«‌سلام‌الله‌علیها» که پرسید: چرا این جماعت با سخنرانی و تبلیغ شما متنبّه نشدند؟ فرمود: «ملئت بطونهم من الحرام»، چون شکم‌ آنان از حرام پر شده، دیگر حرف حق در آنان تأثیر ندارد. در میان مردم نیز مشهور است که اگر یک بچّه، صفات بدی داشته باشد و کارهای زشت از او سربزند، می‌گویند: لقمه او حرام است و این، تعبیر درستی است.  

 

 

سوّم: قانون همنشین؛ همنشین و رفیق انسان، تأثیر عجیبی در تربیت او دارد. رفیق خوب، می‌تواند انسان گمراه را هدایت کند و رفیق بد قادر است، پسر حضرت نوح«علیه‌السّلام» را به گمراهی و تباهی بیفکند.

تا توانی می گریز از یار بد                  یار بد بدتر از بود از مادر بد

مار بد تنها همی بر جان زند              یار بد بر جان و بر ایمان زند

به یک دوست واقعی فوراً نیازمندیم

 

قرآن کریم در این باره خیلی پافشاری دارد، چنان‌که می‌فرماید: گروهی در قیامت، پشت دست خود را به دندان می‌گیرند و هر یک از آنان می‌گوید: «ای کاش با فلانی رفت و آمد نداشتم که مرا منحرف کند». 

«یا وَیلَتى‏ لَیتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ، لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ كانَ الشَّیطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً» [3]

منظور از شیطان در این آیه شریفه، به تعبیری شیطان انسی یا همان رفیق بد است. چه بسیار مشاهده شده است که یک خانم عفیف و باحجاب، پس از مدتی رفت و آمد با افراد بی‌حجاب و بی‌عفت، تأثیر می‌پذیرد و طولی نمی‌کشد که حجاب و حتی عفّت خود را از دست می‌دهد.   

 

چهارم: قانون محیط؛ محیط مدرسه، محیط خانه و به طور کلی اجتماع، اگر آلوده باشد، افراد آن نیز آلوده خواهند شد. خانواده‌ای که آلوده به برنامه‌ها و فیلم‌های مبتذل ماهواره است، فرزندانی آلوده و گناهکار خواهد داشت. کسانی که در محل کار یا زندگی، با اشخاصی سر و  کار دارند که از نظر زبان، لاابالی هستند، معمولاً بدزبانی را یاد می‌گیرند. کم پیدا می‌شود یک کسی در مجالس تهمت و غیبت و شایعه، حضور داشته باشد و رنگ آن مجالس را به خود نگیرد. بنابراین، محیط آلوده، در شقاوت انسان و محیط مقدّس، در سعادت او تأثیر به سزا دارد.

 

تربیت دینی، مانع اثر گذاری عوامل شقاوت در انسان

نکته‌ای که توجه جدی می‌طلبد این است که تربیت صحیح دینی، عوامل مؤثر در شقاوت انسان را خنثی می‌کند. یعنی اگر به راستی جوانان با مسجد و روحانیت، مجالس دینی، رساله عملیه مراجع تقلید و نیز با کتاب‌های محتوی احکام، اخلاق و اعتقادات اسلام، سر و کار داشته باشند، سعادتمند خواهند شد؛ هرچند از حیث قوانین وراثت، تغذیه، همنشین و محیط، محکوم به گمراهی و انحراف باشند.

یک معلّم خوب و تأثیر گذار یا یک رفیق و همراه با اخلاق و سازنده، می‌تواند تمام عوامل مؤثر در شقاوت و تیره‌بختی انسان را خنثی کند و او را به منزل سعادت و صراط مستقیم هدایت نماید.

امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» اخبار غیبی بنی‌امیه و بنی‌عباس را بیان فرموده‌اند و در نهج البلاغه موجود است. آن حضرت، در آن اخبار غیبی، از متوکّل به عنوان شقی‌ترین خلیفه بین بنی‌امیه و بنی‌عبّاس، نام می‌برند. امّا فرزند او که منتصر نام دارد، در اثر تربیت معلّم خود، قانون وراثت، تغذیه، همنشین و محیط را خنثی کرد و به راه راست هدایت شد

گواهی تاریخ بر نقش سازنده تربیت دینی

افزون بر تأکید قرآن و عترت، تاریخ گواهی می‌دهد که تربیت دینی سرنوشت آدمیان را تغییر خواهد داد و مانع سقوط افرادی می‌شود که از حیث طبیعی و از نظر عوامل فوق‌الذکر، سقوط آنان حتمی است. اشخاص فراوانی در گذشته بوده‌اند که با تربیت یک عالم ربّانی یا یک معلّم دین‌دار، مسیر زندگی خود را تغییر داده و سعادت‌مند شده‌اند.

پسر یزید بن معاویه، که اتفاقاً او هم معاویه نام داشته، از جمله این افراد است. بعد از مرگ یزید، بنی‌امیه با او بیعت کردند و او را به مسجد آوردند. او نیز در مسجد نماز خواند و پس از نماز، بر فراز منبر رفت و بیعتی که با او شده بود را فسخ کرد.

گفت: خدا لعنت کند جدّم معاویه و پدرم یزید را که هر دو  ظلم کردند و خلافت را از اهل‌بیت غصب نمودند. من خلیفه نیستم و اگر خلیفه می‌خواهید، به علی بن الحسین(امام سجادسلام‌الله‌علیه) در مدینه رجوع کنید

. پس از مدّتی هم از دنیا رفت.[4]

بررسی زندگی معاویه فرزند یزید، حاکی از آن است که یک معلّم شایسته توانسته است در او نفوذ کند و چنین مقام و منزلتی برای او رقم بزند که پس از رسیدن به خلافت، از آن دست بکشد و صاحب آن را به مردم معرفی کند.

معلّم او با تربیت صحیح دینی، تأثیر قانون وراثت و انتقال صفات ناپسند معاویه و یزید به این فرزند را خنثی کرده بود. محیطی که پسر یزید در آن پرورش یافته بود، خانه یزید بود که واضح است، آلوده‌ترینِ خانه‌هاست. امّا آن معلّم، آثار مخرّب آن محیط و نیز آثار همنشینی با افراد گناهکار و لاابالی را نیز از بین برده بود.

فرزند متوکّل عبّاسی نیز در اثر تربیت یک معلّم شیعه و دین‌دار، به سرنوشتی متفاوت از اجداد خویش دست یافت و شیعه شد. امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» اخبار غیبی بنی‌امیه و بنی‌عباس را بیان فرموده‌اند و در نهج البلاغه موجود است. آن حضرت، در آن اخبار غیبی، از متوکّل به عنوان شقی‌ترین خلیفه بین بنی‌امیه و بنی‌عبّاس، نام می‌برند. امّا فرزند او که منتصر نام دارد، در اثر تربیت معلّم خود، قانون وراثت، تغذیه، همنشین و محیط را خنثی کرد و به راه راست هدایت شد. حتی در تاریخ می‌خوانیم که همین منتصر، پدر خود متوکّل را که به خاطر اهانت به حضرت زهرا«سلام‌الله علیها»، واجب القتل شده بود، کشت و به درک واصل کرد.[5]

 

تربیت های به روز رسانی شده

 

ضرورت توجه جوانان به تربیت دینی

جوانان عزیز توجه داشته باشند که ارتباط با علمای ربّانی و افراد دین‌دار، مانع سقوط، و دوری از مسجد، روحانیت و معنویات، عامل سقوط آنان است. محیط آلوده و رفیق ناباب، در کمین جوانان است و اگر با منبر و محراب سر و کار نداشته باشند، شیاطین انسی و جنّی آنان را می‌برند و به انحراف و سقوط می‌کشند.

اگر انسان تمام عمر خود را صرف پیدا کردن یک معلّم خوب یا یک رفیق خوب کند، ارزش دارد که حتی یک روز با او همراهی و هم‌نشینی داشته باشد. جوان‌ها باید به دنبال مسجد خوب و روحانی ملاّ،متدین و عاقل بگردند و برای یافتن کتاب‌های دینی راجع به احکام، اخلاق و اعتقادات، تلاش کنند و یقین داشته باشند در پی چنین تلاشی، به سعادت دست خواهند یافت.

متأسفانه امروزه، جوانان، ارتباط مطلوبی با معنویات و امور دینی ندارند که مصیبت بزرگی است. خلوت بودن مساجد و جلسات مذهبی، یک زنگ خطر برای آینده جوانان است و باید همگان نسبت به خطرات و خسارات دوری از مسجد، روحانیت و مجالس دینی، هشیار باشند.

تعلیم و تعلّم دینی در اسلام این‌قدر اهمیت دارد و دلیل این اهمیت نیز این است که سعادت و رستگاری بشریت، مرهون تعلیم و تعلّم و وابسته به ارتباط با علمای ربّانی است. جوانی که طالب کمال است و راه هدایت و رستگاری را می‌پیماید، باید با مراجع تقلید و رساله‌های آنان سر و کار داشته باشد، از کتاب‌ها، نوارها و سی دی‌های اخلاقی و مورد اطمینان استفاده کند و با کتاب‌های اعتقادی سر و کار داشته باشد

 

 

 

ارزش رهانیدن یک انسان از سقوط

 قرآن کریم می‌فرماید:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمیعاً» [6] ؛

این آیه شریفه یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی دارد. ظاهر آیه، حاکی از احترام خداوند متعال به شخصیت آدمیان است. به همین منظور می‌فرماید: اگر کسی بی‌جا دیگری را بکشد، مثل این است که جهان را کشته باشد و اگر کسی، بتواند دیگری را که در شُرُف مرگ است، از مرگ نجات دهد، مثل این‌ است که جهان را زنده کرده باشد. به خلاف دنیای امروز که برای انسان‌ها شخصیت قائل نیست، قرآن کریم، شخصیت هر یک از انسان‌ها را به اندازه همه آنان می‌داند.

اما معنای باطنی آیه شریفه، بر اساس فرمایش امام صادق«سلام‌الله‌علیه» این است که اگر کسی، دیگری را منحرف کند، مثل این است که جهان را کشته باشد و اگر کسی بتواند یک نفر را هدایت کند، مثل این است که جهان را زنده کرده باشد.[7]

تعلیم و تعلّم دینی در اسلام این‌قدر اهمیت دارد و دلیل این اهمیت نیز این است که سعادت و رستگاری بشریت، مرهون تعلیم و تعلّم و وابسته به ارتباط با علمای ربّانی است. جوانی که طالب کمال است و راه هدایت و رستگاری را می‌پیماید، باید با مراجع تقلید و رساله‌های آنان سر و کار داشته باشد، از کتاب‌ها، نوارها و سی دی‌های اخلاقی و مورد اطمینان استفاده کند و با کتاب‌های اعتقادی سر و کار داشته باشد. وگرنه بنابر فرمایش پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، فاصله گرفتن از علما موجب می‌شود که انسان، بدون ایمان از دنیا برود: «یخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلَا إِیمَان» [8]

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الكافی، ج 5، ص 332.

2. الكافی، ج 5، ص 347  .

3. فرقان / 29-28.

4. بحار الأنوار، ج‏46، ص 118.

5. الأمالی‏للطوسی، ص 327 .

6. مائده / 32.

7. الكافی، ج 2، ص 210.

8. جامع الأخبار، ص 130.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 آذر 1390برچسب:, :: 11:35 :: توسط : علی منجزی

 اگر دوستان تعریف می‏كنند كه آقای فلانی خیلی مرد خوب و باسوادی است، فوراً می‏گوییم: «بله! اما موفق به نماز شب نیست!» این گفته یعنی: من موفقم! می‌خواهم او را زمین بزنم؛ چون فكر می‏كنم، بناست محبوب‏تر از من شود!


 

صراط

خیلی از ماها برده بی چون و چرای دلمان هستیم امر ،امر اوست و بس و به اشتباه فکر می کنیم که کار درست هم همین است ، دلم می گوید برو ،دلم می گوید بکن دلم می گوید بخور و ....،همین دلی که لحظه ای فرمایشاتش تمام نمی شود دشمن است ما اسمش را می گذاریم دل می دانیم آن فلان چیز حلال نیست اما هوس کرده ایم دلمان خیلی می خواستش اینجاست که مقاومت از دست می رود چون تمایل این دل زیاد است ، نباید در مورد دوستمان حرف بزنیم اما دلم خیلی می خواست حالش را بگیرم  یک ضربه ای به او بزنم که یادش نرود و حساب کار خودش را بکند ، باز هم این دل است که حکم می کند.

این دل ماست که اینقدر خواهش دارد و خواهش هایش اینقدر عمیق است که نمی شود به او نه گفت باید برایش فراهم کرد ، این دل ،دل کردن ها کار شیطان است این دل نیست نفس است ،دل جای خداست جای عاطفه است جای انسانیت است،این هوس های ناتمام نفس است که اسمش را دل می گذاریم قشنگش می کنیم که شرمنده نباشیم ، همین راه را می رویم قبله را دل قرار می دهیم و تا به خود می آییم می بینیم در دل جهنم هستیم حالا بیا و درستش کن .! 

گویا ارتباط ما با خدا این‌گونه است كه اگر خدا در نقطه‏ای از روی زمین ایستاده باشد و من پشت او باشم، باید دور كره زمین راه بروم، تا به او برسم! و حال آن‌كه اگر روی خود را برگردانم، خیلی آسان‏تر به او می‏رسم. گاه خود ما اعمال و كارها را سخت می‏كنیم!

 

 

 

یكی هست كه همه كاری از او برمی‏آید

كتاب «الطریق الی الله» نوشته مرحوم شیخ حسین بحرانی ‏رحمه‌الله است. كه به «سلوك عرفانی» ترجمه شده است. معمولاً به دوستانم سفارش می‏كنم آن‌را تهیه كنند. او می‏نویسد:  رسیدن به خدا بسیار آسان است چون خداوند، خود به ما نزدیك است؛«نحن أقرب الیه من حبل الورید؛ ما از رگ‏گردن به او نزدیكتریم». نكته‏ای كه از آن كتاب یافتم این بود كه می‏گوید: گویا ارتباط ما با خدا این‌گونه است كه اگر خدا در نقطه‏ای از روی زمین ایستاده باشد و من پشت او باشم، باید دور كره زمین راه بروم، تا به او برسم! و حال آن‌كه اگر روی خود را برگردانم، خیلی آسان‏تر به او می‏رسم. گاه خود ما اعمال و كارها را سخت می‏كنیم!

امام سجاد (علیه‌السلام) می‏فرماید: تو از خلق خود پنهان نیستی، مگر این‌كه اعمال خراب آن‌ها میان تو و آن‌ها فاصله ‏شود. یكی از آن اعمال همین است كه اشتباه می‏رویم و دور كره زمین را می‏چرخیم، ولی روی خود را بر نمی‏گردانیم. «وجه‌اللهی كه اولیا به آن رو می‏كنند، كجاست؟» هر طرف روكنیم، وجه اللّه همان طرف است. فقط باید رو كنیم!

 

باید دید كه خدا چه می‏گوید!

من می‏پذیرم كه آن‌چه داریم زیبا و خوب است. عشق، محبت، سوز و... همه حرف‌هایی كه شما بهتر از من می‏دانید، آیا برای ماست یا برای دیگری است؟ آن دیگری، جز خداوند است؟ اگر برای اوست، پس بنگریم كه چه‌گونه از آن استفاده می‏كنیم. حال بهتر می‏فهمیم كه وسواس، شرك است؛ یعنی كنار خدا چیزی را می‏گذارم به‌نام «دل» كه همیشه می‏گوید نه. باید او را رها كرد و دید كه خدا چه می‏گوید؟! حاج آقا جواد انصاری همدانی‏ رحمه‌الله می‏فرماید: «وسواس، نجس است. وسواسی نجس است؛ چون شرك و مشرك نجس است». وقتی خدمت مرحوم آیت‌الله صافی ‏رحمه‌الله بودم، گفتم: «حاج آقا! دلم می‏گوید این كار را بكنم!» فرمود: «حرف دلت را نشنو!»

اگر دنبال محبوبیت هستیم، باید دیگران را رها كنیم و دنبال كسی كه محبوبیت را اعطا می‏كند، برویم

 

 

 

كلید درمان رذائل

گمان می‏كنم كلید درمان رذائل همین است؛ اگر خدا را باور كنم، دیگر دزدی و غیبت و زنا نمی‏كنم. حسودی نمی‏كنم. مثلاً اگر دوستان تعریف می‏كنند كه آقای فلانی خیلی مرد خوب و باسوادی است، فوراً می‏گوییم: «بله! اما موفق به نماز شب نیست!» این گفته یعنی: من موفقم! می‌خواهم او را زمین بزنم؛ چون فكر می‏كنم، بناست محبوب‏تر از من شود! اگر دنبال محبوبیت هستیم، باید دیگران را رها كنیم و دنبال كسی كه محبوبیت را اعطا می‏كند، برویم.

اگر با این دیدگاه جلو رفتیم، خواهیم دید كه ترسی از گذشته و آینده نداریم. راحت زندگی می‏كنیم، چون یكی هست كه همه كاری از او برمی‏آید. فقط كافی است من اندكی ارتباط داشته باشم.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 23 آذر 1390برچسب:, :: 11:33 :: توسط : علی منجزی
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ما منتظریم و آدرس monje.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 13478
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1